مهرزاد دانش منتقد سینما؛ پس از تماشای فیلم «محمد» ساخته مجید مجیدی، با نگارش یادداشتی به تحلیل این فیلم پرداخت.
متن یادداشت مهرزاد دانش به شرح زیر است:
پرداختن به زندگی و موقعیت انسانهای قدسی، به ویژه پیامبران، در سینما چالشهای دغدغه برانگیزی را شکل میدهد که مهم ترینشان، چگونگی نمایش تصویر این بزرگان و نیز کیفیت تزریق فراز و نشیبهای دراماتیک و قبض و بسطهای شخصیتی در بسترهای موقعیتیشان است.
قطعا این چالشها، در زمان طولانی مدت تدارک پروژه فیلم «محمد (ص)» هم رودرروی مجید مجیدی و همکارانش بوده است. تا قبل از این، تجربه مصطفی عقاد در فیلم «رسالت (یا همان محمد رسول الله)»، که بخشی از حساسترین مقاطع زندگی پیامبر اسلام (بعثت، هجرت، جنگهای مهم بدر و احد، صلح حدیبیه و نهایتا فتح مکه) را دربرداشت بخشی از مسیر را هموار کرده بود. اما مجیدی در فیلمش، در پی فضایی گسترده بود که تولد و خردسالی پیامبر را هم در برمی گرفت. اما همین ایده چالشی مهم را شکل میداد: دوران کودکی پیامبر، تا چه حد پتانسیل یک فضای دراماتیک را میتواند دارا باشد؟
اولین تمهید برای رفع این دغدغه، استفاده از عنصر فلاش بک در قالب کلی روایت داستان است. فیلم «محمد» با فلاش بک ابوطالب در میانه تحریم اقتصادی/اجتماعی مسلمانان در منطقه شعب ابی طالب آغاز میشود. جرقه این فلاش بک، با تهدید ابوسفیان مبنی بر حمله نظامی به شعب برافروخته شده است. ابوطالب با مرور دشواریهایی که محمد (ص) از دوران طفولیت با نکاتی از قبیل یتیمی و یافتن دایه و تهدید یهودیان متعصب و... داشته است، قرار است به این نتیجه برسد که تهدید ابوسفیان نیز کارساز نخواهد بود و همان طور که قبلا خداوند از پیامبرش حمایت کرده است، این بار هم پشتیبانش خواهد بود. کلیت این تمهید قابل اعتنا است، اما روندی که در بطن آن صورت گرفته، چندان کارساز نبوده است. مشکلاتی که در این زمینه میتوان تشخیص داد، از قرار زیر هستند:
ادامه مطلب
۱- فلاش بکها با یادآوری ابوطالب به گذشتههای دور آغاز میشوند. طبق الگوی فلاش بک، شخص یه یادآورنده به شکل مستقیم یا غیرمستقیم باید دخیل در فضاهای فلاش بک باشد؛ اما در روایت «فیلم محمد (ص)» از این قاعده عدول شده است و نمیدانیم چگونه ابوطالب خلوتهای آمنه و حلیمه را هم در به دنیا آوردن و سینه به دهان گذاشتن محمد (ص) میتواند به یاد آورد؟ از آن فراتر، توطئههای یهودیان متعصب و جلسات محرمانهای که ساموئل با دیگران میگذارد تا اقدام به قتل محمد کنند، چگونه در یادمانهای ذهنی ابوطالب جا میگیرد؟
۲- فیلم بیش از آنکه در مسیر روایی دراماتیکی پیش رود، بیشتر شبیه به سلسله کلیپهای با تصاویر رویایی و زیبا، همچون پرواز قاصدکها در کنار محمد (ص)، و یا خروش دریا در مقابل ابهت ایشان، و یا گشت و گذار در فضای سرسبز یثرب میماند. تعدد این فضاها که با آوای شدیداللحن موسیقی هم (آن هم موسیقی ای که بیش تر لحن کلیسایی و یا هندی دارد تا عربی) همراه است، اثر را از ساختار سینمایی دور کرده است و به میان قطعههایی برای برانگیختن احساسات و عواطف مذهبی مخاطب نزدیک کرده است.
۳- فیلم بیش از حد متکی به عواطف متراکم بیننده مسلمانش است. هر مسلمان معتقدی نسبت به ساحت محترم حضرت رسول ارادتی ویژه دارد که به محض کمترین تلنگری میتواند برانگیخته شود و حسی انباشته از تأثرات مذهبی بیافریند. حسن یک فیلم با مایههای دینی آن است که یتواند با اتکا بر داشتههای خود و نه بضاعتهای پیشینی مخاطب، تأثیر و تأثر بیافریند. فیلم «محمد (ص)» متأسفانه چنین نیست و بعید است در مواجهه با بینندهای غیرمسلمان، عواطفش را برانگیزد و حتی چه بسا در رویارویی با موقعیتهای شعاری، فضایی دیگر ایجاد کند.
۴- ظاهرا برای اینکه خطی داستانی در میان باشد تا این کلیپها و شعارها به هم الصاق شوند، از حضور شخصیتی یهودی به نام ساموئل در روایت بهره گرفته شده است که به محض آگاهی از مبلاد پیامبر اسلام، درصدد است بنا بر تعصبات آیینیاش، ابشان را به انحاء مختلف بیابد و بکشد. این خط داستانی چنان پررنگ شده است که حتیگاه از موضوع خود حضرت محمد (ص) هم پیشی میگیرد و تبدیل به موتبف اصلی متن میشود و حتی امری مانند سپردن محمد به دایهاش حلیمه هم بر همین مبنا تعبیر شده است. نگارنده به عنوان یک کارشناس ارشد معارف اسلامی، چنین مایه پررنگی را در هیچ یک از متون معتبر تاریخ اسلام که تاکنون خوانده، رویت نکرده است و خرسند و ممنون خواهد شد که دوستان پژوهشگر این فیلم، نشانی تحقیقات خود را در این باره اعلام دارند. اینکه بعدها پیامبر اسلام در زمان سکونتشان در مدینه با برخی قبائل یهودی وارد جنگها و نزاعهایی شدند، البته امری دیگر است و ربطی به دوران طفولیتشان ندارد. در برخی روایات هم صرفا به هشدار بحیرای مسیحی اشارههایی شده است که دامنهاش اصلا به پررنگی آنچه در فیلم میبینیم نیست. منازعه امروز صهیونیستها و مسلمانان امری پراهمیت است؛ اما آیا قرار بوده این اهمیت تا حد داستان سراییهای غیرواقعی و غلوشده در مقطع تولد و طفولیت پیامبر هم ارتقاء پیدا کند؟ و آیا تأکید بیش از حد بر این جور فضاها، نوعی تعارض افکنی آیینی را جایگزین ایده وحدت ادیان که فیلم مدعیاش است نمیکند؟
۵- فیلم پر از نمایش معجزات و کرامات محمد خردسال و نوجوان است. این تراکم، دو چالش ایجاد میکند. نخست آنکه طبق دادههای قرآنی و واقعیتهای تاریخی، حضرت محمد (ص) زمینیترین پیامبر یوده است (قل انما بشر مثلکم:ای پیامبر بگو من هم انسانی همچون شما هستم. کهف/۱۱۰) و معجزه اصلیاش قرآن کریم بوده است. ملموس بودن محمد (ص) یکی از دلپذیرترین وجهههای نبوت ایشان است و برخلاف سایر انبیاء که آورنده عجیب و غریبترین معجزات بودهاند، حضرت رسول مشی و رفتاری معمولی داشتهاند و حتیگاه نیز که برخی از روی جهل یا چاپلوسی اتفاقاتی نادر مثل کسوف را به ایشان نسبت میدادند، از در انکار جدی برمی آمد و به مقابله با این جور ایدههای جاهلی برمی خاست. روایت فیلم «محمد (ص)» درست رویهای متضاد با این قاعده را متبادر میکند. نکته دوم آنکه این همه نمایش معجزه، میتواند سبب ساز سوالاتی شود که به فیلم بیشتر لطمه میزند تا امتیاز وارد آورد. مثلا فیلم با کلی آب و تاب نشان میدهد که محمد خردسال با دست نهادن بر بدن حلیمه او را ار بیماریای مرگبار شفا میدهد. جای این سوال در ذهن مخاطب باقی میماند که پس چرا با این همه کرامت، ایشان جان مادر خودشان را از بیماری نجات ندادند؟ اگر ایشان کودکان گرسنه لب دریا را با معجزه آوردن ماهی به ساحل سیر کردند، چرا مشابه همان معجزه را برای بیچارگان مکه به کار نبستند؟ چرا به جای تحمل سه ساله گرسنگی در شعب ابی طالب، با معجزهای کار را تمام نکردند؟ فیلمی که بدون درنظر گرفتن صحت و سقم روایات متعدد و پراکنده و بدون لحاظ کردن فلسفه برخی کرامات، به نمایش پی در پی این جور موقعیتها میپردازد تا جلوههای ویژهاش را به رخ بکشد، نمیتواند استحکام لازم در بافت منطقی و متقاعدکنندهاش داشته باشد.
۶- فیلم فاقد شخصیت است؛ همگی تیپهایی معطوف به زمینههای آشنایی و اعتقادی قبلی مخاطب و فیلمساز هستند. عدهای خیلی خوبند و دائما لبخند میزنند و مهربانی میکنند و عدهای هم خیلی بدند و دائما اخم میکنند و نعره میکشند. این نوع قطب بندی شاید در فضاهای ایدئولوژیک متداول باشد، اما در بافت دراماتیک یک فیلم سینمایی، ناپخته است.
حالا شاید ارزش فیلم مصطفی عقاد با وجود همه ضعفهایش بیشتر نمایان باشد؛ فیلمی که با گزینش هوشمندانه نکات دراماتیک زندگی ۶۳ ساله آن بزرگمرد، روایتی جذاب و مهیج و پرتعلیق و در عین حال انسانی و متقاعدکننده با اتکا به زمینههای اخلاقی و عدالت جویانه حضرت ارائه کرد و هنوز بعد از این همه سال، خاطره نوستالژیکش برای دوستداران محمد مصطفی باقی است. فیلم مجیدی آشکارا اثر پرزحمتی است و شیفتگی فیلمساز به پیامبر اسلام در جای جای اثر مشهود است، ولی نتیجه تناسبی با این ویژگیها ندارد. البته همین که فیلم تلاش کرده در مرزهایی به حضور و وجود این شخصیت قدسی نزدیک شود و عینیت سازیهایی انجام دهد، در نوع خود قابل تأمل و تقدیر است و میتواند پیش زمینهای باشد برای کارهایی جدیتر در مقاطع زمانی آینده.
بعد التحریر:
اخیرا در برخی سایت ها و محفل ها، تمجیدهایی پرشور از فیلم مجیدی به عمل آمده است که خب؛ حق صاحب نظرش است و تا باد چنین بادا. ولی برخی نیز در کنار ستایش های بی حد و حصر از فیلم، به منتقدان این اثر هم تاخته اند و تهمت ها و اهانت هایی غریب نثارشان کرده اند. اگر منظور این افراد، جریان های سلفی و ضدشیعه ای باشد که بر اساس رویکردهای عقیدتی و تعصبی و سیاسی به فیلم تاخته اند و آن را با کاریکاتورهای شارلی هم سطح دانسته اند و حکم به تحریم و تکفیر داده اند، که نگارنده نیز با تاختن به این جریان های ارتجاعی با گویندگان مزبور هم داستان است؛ اما به نظر می رسد منظور برخی از این ستایشگران، نه وهابیت و سلفیون و داعشی ها، بلکه منتقدان ساده ای از همین مملکت شیعی هستند که فیلم را به دلایل سینمایی نپسندیده اند و همین! و البته نگارنده نیز همان طور که از بندهای نخست این یادداشت هم پیدا است از همین سلک است.
در مطلبی که در جریده وطن امروز منتشر شد و در سایت هایی همسو همچون رجانیوز هم بازنشر بافت، نویسنده ای چنین می نویسد: «هنوز چیزی نشده عدهای از جماعت مطبوعات و سینما شمشیرشان را علیه فیلم مجیدی از رو بستهاند. حتی قبل از نمایشهای محدود این فیلم در سینما فرهنگ. پچپچها و حرفهای درگوشی، حاکی از این بود که عدهای دق و دلیشان از مجیدی را، از ماجراهای شخصی و منازعات سیاسی را، میخواهند سر فیلمش خالی کنند.» و آقای محمد خزاعی، دبیر جشنواره مقاومت در سخنانی چنین می گوید: «این فیلم برکات زیادی برای سینما داشته و شهرک پیامبر(ص) برای فیلمهای تاریخی از صدر اسلام مورد استفاده قرار خواهد گرفت. نباید در سینما به دنبال تخریب باشیم، ما وقتی قصد تخریب همدیگر را داریم سینما را نابود میکنیم، باید همه از همدیگر حمایت کنیم و با انرژی مثبت باعث شکوفایی سینما شویم، من برای منتقدان و تخریب کنندگان فیلم محمد رسول الله متأسفم.»
خب راستش نگارنده هم برای امثال این دوستان متأسف است که هنوز متوجه نیستند وقتی اثری هنری در معرض نمایش قرار گیرد، ماهیتا در معرض قضاوت هم قرار خواهد گرفت و بخشی از قضاوت هم معطوف به این خواهد بود که یک اثر تا چه حد در رسیدن به ایده و درونمایه اش توفیق داشته یا نه. اسم این فرایند نقد است. در نقد هم قرار نیست جلسات انرژی درمانی برگزار شود تا همه شاد و خوشحال باشیم و دلمان خجسته شود که شهرک سینمایی حاصل این برکت عظمی است. بسیاری از ما منتقدان فیلم آقای مجیدی، مسلمان و شیعه ایم و جدا از دغدغه های سینمایی، به دلیل ارادتی که به حضرت محمد مصطفی (ص) داریم، از خدا می خواهیم که حاصل کار، اثری درخور نام آن بزرگمرد باشد؛ ولی وقتی چنین نیست، چرا باید به خودمان دروغ بگوییم؟ نگارنده برای امثال این دوستان متأسف است؛ چون هنوز درنیافته اند که فیلمی درباره حضرت رسول اکرم (ص)، دیگر قرار نیست مانند وجود نازنین ایشان هم مقدس باشد. سال ها قبل که نگارنده در دانشگاه امام صادق (ع) تحصیل می کرد، دوست خوش ذوق و هنرمندی، مجموعه کاریکاتورهایی را از ابن عقیل ترسیم کرده بود که بسی مایه مسرت ما دانشجویانی شده بود که از فرط دشواری کتاب شرح ابن عقیل (از شروح مشهور بر کتاب الفیه ابن مالک درباره قواعد صرف و نحو زبان عربی) به ستوه آمده بودیم. در این میان کسی پیدا شد و شروع به اعتراض کرد که چرا به مقدسات توهین شده است. گفتیم کدام مقدسات؟ فرمودند ابن عقیل! و قبل از این که ما حیرت کنیم که از کی تا به حال ابن عقیل هم به جرگه مقدسات پیوسته است، معترض عزیز چنین استدلال کردند که چون او حاشیه ای مفصل بر کتابی درباره دستور زبان عربی نوشته و زبان عربی هم زبان قرآن است و قرآن هم مقدس است، پس کتاب شرح ابن عقیل مقدس است!
حالا حکایت فیلم آقای مجیدی است که رفته رفته دارد با این جور استدلال ها، به دایره مقدسات می پیوندد.
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن شیر شیر...
توضیحات:
1- عنوان مطلب بخشی از شعر خاستگاه نور، سروده علی موسوی گرمارودی است.2- مطلب بالا در نشریه کتاب هفته خبر شماره 24 درج شده است.
پنجشنبه 21 اسفندماه سال 1393 ساعت 20:51