۱۳۹۸/۱۲/۱۸
در نگاه کلانتر عدم دقت در نوشتار در نرم افزارهای سخت کننده زندگی، ظلم مضاعفی به ادبیات کشور میکند و با دقت در متون مبادله شده حتی از نوع ادبی آن، میتوان دید که نوشتار رعایت نمیشود و به نظر میرسد تعمدی در غلط نویسی در چنین محیط هایی وجود دارد.
نکته اصلی این است که باید همزمان با ورود پدیده های جدید در فضای مجازی و ارتباطی فرهنگ سازی نیز صورت گیرد تا بهترین استفاده از این تکنولوژی های تسهیل کننده و موثر ارتباطی صورت پذیرد. فایده دیگر این کار این است که در صورت فرهنگ سازی صحیح، بهانه به دست صاحبان تفکرهای طالبانی که خواستار برچیده شدن تمامی مظاهر دنیای مدرن از جمله دسترسی به شبکه های اجتماعی اند، کمتر داده می شود.
رشته سیاستهای شتاب زده برای اجرایی کردن طرح افزایش جمعیت، سر دراز دارد. بعد از اینکه مجلس هر گونه اقدام در راستای پیشگیری از بارداری از جمله وازکتومی و توبکتومی را جرم و مستوجب مجازات مصوب کرد، حالا آموزشهای پیش از ازدواج نیز حذف میشود تا کودکان آینده ایران حاصل جهل والدین باشند، نه علاقه آن ها.
این خبر را یکی از نمایندگان مجلس اعلام کرده: « براساس طرح پیشگیری از «کاهش رشد جمعیت کشور»، آموزشهای قبل از ازدواج به افراد در راستای کنترل و کاهش جمعیت در مراکز بهداشتی حذف خواهد شد.» شهلا میر گلو بیات، عضو فراکسیون زنان مجلس گفته در صورت تصویب این طرح آموزشهای قبل از ازدواج و روشهای پیشگیری از بارداری در درمانگاهها جمعآوری میشوند.او افزوده است: «عدهای اعتراض داشتند که چرا همچنان در برخی از درمانگاهها اقدامات مربوط به کاهش جمعیت انجام میشود که به همین منظور این طرح مطرح شد!»
این در حالی است که طرحهایی که مجلس در راستای افزایش جمعیت به تصویب رسانده توسط کارشناسان غیر علمی توصیف شده. جامعهشناسان با تاکید بر اینکه مسئله افزایش جمعیت با بارداریهای ناخواسته حل نمیشود، معتقد هستند که فرزندآوری ارتباط مستقیم با مسائل اجتماعی و اقتصادی دارد و محدودیتهای بهداشتی نمیتواند راهحل مناسبی برای افزایش جمعیت باشد.
تصور میشود چنین رفتارهای سلیقهای بیش از پیش منجر به کوچِ ذهن میلیونها مخاطبی به شبکههای ماهوارهای شود که توان پرداخت بلیت 80 هزار تومانی کنسرت کیهان کلهر، حسین علیزاده، شهرام ناظری، همایون شجریان، علیرضا قربانی و... را ندارد و چون رسانه ملی زمینه نمایش برنامههای موسیقیایی ایشان که در کشور اجرا میشود را فراهم نمیسازد، مجبورند این چنین برنامهها را از شبکههای خارجی پی بگیرند.
اگر حتی از این فرصتهای کاملاً مشروع برای حفظ میلیونها مخاطب بهره نبرد، چگونه میتوان درباره حفظ میلیونها مخاطب برای تلویزیون سخن گفت؟ اندکی به دورنمای پیش روی رسانه ملی بیاندیشیم. از عمر نخستین ساز باقی مانده برای بشر امروز بیش از 35 هزار سال میگذرد اما انگار این زمان برای آنکه تکلیف خودمان را با این ابزار هنری مشخص کنیم، کافی نبوده و باید فرصت بیشتری داد تا به جمع بندی مشخصی در این باره رسید!
سایت الف نوشت :در خبرها آمده بود که بینندگان برنامه های ماهواره ای در ایران نسبت به گذشته به یک رکورد حیرت انگیزی رسیده و از یک درصد بیننده به مرز هفتاد درصد صعود کرده.
سئوالی که به ذهن هر شنونده ای خطور می کند این است که علت اصلی این اتفاق چیست؟ گرچه می شود دلایل گوناگونی برای این مسئله یافت ولی به جرئت می توان گفت یکی از مهم ترین عوامل اصلی و شاید اصلی ترین عامل رفتار و شیوه ی مدیریت و سیاست های یک سویه و یک طرفه و مردم گریزانه ی صداوسیماست. صدا و سیما که با پول مردم و از جیب بیت المال اداره می شود و قرار بر این بوده و هست که رسانه ی همه ی مردم ایران باشد و به قول خود رسانه ای ملی باشد در چند سال اخیر به بازوی تبلیغاتی و جناحی و سیاسی و رسانه ای یگ گروه اقلیت در ایران تنزل یافته و مبلغ دیدگاه های یک اندیشه سیاسی که فقط به حذف دیگران می اندیشد مبدل شده است.
هیچ گزارش یا خبری نیست که در آن صدا و سیما جانبدار تفکر و رفتار و کردار روش های افراطی و حذفی کسانی نباشد که فقط خود را حق مطلق می دانند و دیگران همه باطل و غیر خودی می باشند.
بسیاری از برنامه های صدا و سیما به جای ایجاد وحدت ملی و همدلی عامل تفرقه و کینه و نفرت و جدایی مردم از یکدیگر شده است. به راستی برنامه های یکسویه و بمباران تبلیغاتی صدا و سیما در جریان برنامه های مراسم روز نهم دی باعث تحکیم وحدت ملی شده است یا تفرقه و تازه کردن اختلافات و کینه ها؟ کافیست یک نظرسنجی از مردم شود تا مشخص شود که مردم تا چه حد با این برنامه های یکسویه موافق بوده اند یا خیر؟
صداو سیما بدون کوچکترین حق اعتراض یا پاسخگویی به دیگران و منتقدین خود و سیاست های خود فقط و فقط یک مسیر را می رود و آن تحکیم پایه های یک اقلیت افراطی که در انتخابات اخیر نیز شکست سنگینی خورد و نامزد مورد نظر آنان با تمام رانت ها نتوانست بیشتر از چهار میلیون رای کسب کند.
صدا و سیما حتی با زنان این مرز و بوم نیز برخورد ابزاری می کند. وقتی که قرار باشد از زنان بدحجاب و بی حجاب انتقاد شود صدا و سیما در صف نخست منتقدین ای گونه پوشش زنان است و وقتی قرار است انتخاباتی برگزار شود و یا راهپیمایی انجام شود همین زنان بدحجاب به یک باره غسل تعمید داده می شوند و آنان در صدر اخبار صدا و سیما قرار می گیرند.
صدا و سیما کوچکترین خبر قتل یا ضرب و شتم و یا ستمی را در گوشه ای از اروپا یا آمریکا بر هر شهروند غربی پیاپی گزارش و خبر از آنان پخش می کند و در سوگ عدالت و آزادی و انسانیت اشک ها می ریزد ولی چه خبرهای تکان دهنده که در بیخ گوش صدا وسیما رخ می دهد و مردم به قول صدا و سیما رشید و بزرگ ایران نباید از آن خبری از تلوزیون خود کسب کنند.
اینجاست که تنها یک راه می ماند و آن هم پناه بردن به رسانه های بیرون از مرزهای کشور و کسب اطلاع از شبکه های ماهواره ای خارج از کشور. وقتی صدا و سیما این گونه مردم را به تمسخر و بازی گرفته و چونان کودکان با آنان برخورد می کند راهی جز پناه بردن به این شبکه ها برای کسب خبر نیست. بدین صورت است که آقای ضرغامی و تیم همراه او باید به مردم و بیت المال مردم پاسخگو باشند که با این امانت چه کرده اند؟ آیا می توانند در دادگاه عدل الهی پاسخگوی این عملکرد خود باشند و یا این که با توجیهات گوناگون از پاسخ گویی شانه خالی می کنند اگرچه در دادگاه عدل الهی نمی شود از چنگ عدالت گریخت.
برای اینکه بتوانیم نقشی مفید در یک گفت وگوی سازنده ایفا کنیم، نیازی نیست حتماً سخنور خوبی باشیم. خوب سخن گفتن، اولویت در سازمان دادن گفت وگویی بانشاط و مثبت با افراد نیست. سخنوری، تنها به گفت وگو کمک می کند؛ اما آن را نمی سازد.
برای اینکه عضوی سازنده در یک گفت وگو باشیم، بایستی نخست برای این پرسش کانونی پاسخی بیابیم که چرا افراد برای گفت وگو به نزد ما می آیند؟ آیا می آیند تا از ما مشاوره بگیرند؟ نیازمند نصایح ما هستند؟ دلشان برای هم کلامی با ما تنگ شده است؟ می خواهند اخبار جدید را از ما بشنوند؟ آمده اند تا وقت خود را با سخنان ما پر کنند؟ همه این دلایل و موارد دیگری از این دست در مواقعی خاص علت گردآمدن افراد در یک گفت وگو با ما می تواند باشد؛ اما ریشه پاگیری گفت وگوها و هم نشینی ها را بایستی در جای دیگری سراغ کرد.
انسان تشنه شنیده شدن است. در جهانی که گسترش شبکه های اجتماعی و اتاق های اینترنتی و گرفتاری های روزمره هر روز روابط انسانی را کمرنگ تر و انسان را تنها تر می کند، نفس شنیده شدن دوچندان اهمیت می یابد. انسان به کجا می تواند سخن دل خود را ببرد؟ این همان نکته ظریفی است که بایستی بر آن تمرکز کرد و بر بنیادش، گفت وگویی سازنده را شالوده ریخت. انسان ها در اکثر اوقات پیش ما می آیند تا شنونده شان باشیم. می خواهند وقتی به ما حرف می زنند، چشم در چشمشان بدوزیم و با تایید آرام سر و لبخندی فروتنانه بر لب، رشته عاطفی شان را به ما گره بزنند. انسان ها نمی آیند که ایرادگیری شوند؛ نمی آیند که مورد انتقاد یا سرزنشی آشکار یا نهفته قرار گیرند؛ نمی آیند که با بازگویی سرشکستگی ها و خطاهایشان از سوی ما، مشکلشان تشدید شود و در خود فرو روند. آن ها می آیند تا خود را بیرون بریزند و سبک شوند.
از این روست که منطق در گفت وگو هر چقدر مهم است؛ اما «همدلی» جایگاهی بس والاتر دارد. انسان ها برای ایجاد حس همدلی به گفت وگو می نشینند و وقتی باعلاقه و همدلانه به آن ها گوش فرا دهیم و با دردشان همدردی و با شادی شان شادی کنیم، رسم گفت وگوگری را بجا آورده ایم. در شنوندگی بایستی مهارت یافت؛ بیش از حتی سخنوری. گفت وگوگر خوب، کسی است که قبل از هر چیز، رسم شنیدن بداند.
به قلم:مجید زهری
چاپ شده در روزنامه قانون 3 دی 92
خداست آن کس که شما را ابتدا ناتوان آفرید، آنگاه پس از ناتوانى قوّت بخشید، سپس بعد از قوّت، ناتوانى و پیرى داد. هر چه بخواهد مى آفریند و هموست داناى توانا. ﴿الروم: ٥٤﴾
اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً ۚ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ
یادم
می آید
یکبار زنی از ایام بنفشه به من گفت:
"هنوز
گرسنگی نکشیده ای
تا ببینی چطور کلمات_ارزان را
فراموش خواهی کرد"
کمی فقط کمی به دروغ گفتم:"حق با شماست"
اما میشود هم عاشقانه سرود
هم از مردم.هم از امید.
من عمری ست که به عمد این بازی راباخته ام...
سید
علی صالحی
هیچ دقت کرده اید ؟ جماعتی هستند که همواره مخالفند و در مقابل همه چیز جبهه می گیرند . اگر بگویی به سپیدی دل بسته ای ، سرزنشت میکنند که چقدر بی روح و بی احساسی و چنانچه از سیاهی بگویی بر انتخابت یورش می برند که چقدر تلخ و تیره ای . بر آنی که هستی و میگویی می تازند و از آنی که نیستی سرزنشت میکنند .
از خود هیچ ندارند ، نه اراده ای و نه حتی عقیده ای اما بر عقاید همه هجوم می برند . همه چیز را نفی میکنند و برای هیچ چیز اثباتی ندارند . نه نیمه پر و نه نیمه خالی که اصولا لیوان را نمی بینند . تنها خود را مثبت میبینند ، خودی که تهی از همه چیز است ، خالی ، بدون علم و شعور و آگاهی و البته دلیل این خصوصیات و رفتارها کاملا واضح است ، نادانی و خودبینی .
من از این جماعت بیم دارم . مثل آفتی هستند در باغ میوه ، مثل ملخ های غارتگر در مزارع گندم . البته این رفتارها ارتباط چندانی با مدارک دانشگاهی ندارند و در میان افراد با تحصیلات دانشگاهی کم نیستند . گویا ماموریتشان در جامعه تزریق انرژی منفی و سنگ اندازی مقابل هر جسم دارای حرکت است . باور کنید این افراد خطرشان جدی است . کمی دقیق تر به اطرافمان نگاه کنیم حتما چند نفری از ایشان را می بینیم .
عمرگذشت
و همچنان داغ وفاست زندگی
زحمت دل کجا بریم آبله پاست زندگی
دل به زبان نمیرسد لب به فغان نمیرسد
کس به نشان نمیرسد تیر خطاست زندگی
پرتوی ازگداز دل بسته ره خرام شمع
زینکف خون نیم رنگ پا به حناست زندگی
تا نفس آیت بقاست نالهکمین مدعاست
دود دلی بلندکن دست دعاست زندگی
از همه شغل خوشترست صنعت عیب پوشیت
پنبه به روی هم بدوز دلقگداست زندگی
یک دو نفس خیال باز، رشتهٔ شوق کن دراز
تا ابد از ازل بتاز ملک خداست زندگی
خواه نوای راحتیم خواه طنینکلفتیم
هر چه بود غنیمتیم صوت و صداست زندگی
شورجنون ما و من جوش وفسون وهم وظن
وقف بهار زندگیست لیک کجاست زندگی
جز به خموشی از حباب صرفهٔ عافیتکه دید
ای قفس اینقدر مبال تنگ قباست زندگی
بیدل ازین سراب وهم جام فریب خوردهای
تا به عدم نمیرسی دور نماست زندگی
بیدل دهلوی