همایش «دلواپسی» برگزار شد. اولش که این خبر را خواندم تصور کردم عدهای دور هم جمع شدند از یک آلبومی رونمایی کنند! منتها بعدش فهمیدم که قضیه برگزاری همایشی برای ابراز دلواپسی از سیاست خارجی دولت یازدهم است. منتها چون برگزارکنندگان آدمهایی رمانتیک و حساس بودند نامش را دلواپسی گذاشتند. برگزارکنندگان گروهی از طرفداران احمدینژاد مانند پناهیان، کوچک زاده، کریمی قدوسی و... هستند. این گروه یک نکته را خیلی خوب بلدند و آن تحرک به صورت هایپر اکتیو و حضور فعال در همه مجامع است. در یک جمع 100 نفره اگر 1 نماینده داشته باشند همان یک نفر سروصدایش از همه بیشتر است. همین چند نفر «هیات منتظران بهار» و «هما (هواداران محمود احمدینژاد)» و... را نیز راهاندازی کردهاند. با این سرعت تشکیل همایش و تشکل و گروه، باید انتظار تشکیل گروههای دیگری را نیز تا شروع انتخابات مجلس و انتخابات ریاستجمهوری داشت. احتمال تشکیل گروهها و تشکلهای زیر نیزوجود دارد.
فاصلهها
همایشی برای کاهش فاصله بین مردم و دولت از طریق برگشت محمود احمدینژاد به پاستور!شرکتکنندگان: غلامحسین الهام، مهدی کوچکزاده، کریمی قدوسی، رسایی و...
کاتالانها
همایش تسلیت به مردم فوتبالدوست بارسلون برای درگذشت تیتو و درخواست از محمود احمدینژاد برای حضور در بارسلونا برای مربیگری در فصل بعد!شرکت کنندگان: غلامحسین الهام، فدریکو رسایی، گابریل گارسیا کوچکزاده، ایکر کاسیاس و... (اسامی جهت شباهت با اسپانیاییها تغییر شکل دادهاند، تا بتوانند خودشان را در قلوب مردم متعهد اسپانیا جا کنند)
هراتیها
به این جهت که انتخابات افغانستان خیلی طول کشیده است و هنوز نتیجهاش درست و درمان معلوم نیست. درخواست از محمود احمدینژاد برای شرکت در انتخابات افغانستان و یکسره کردن کار برای عبدا... عبدا... و احمد زی.شرکتکنندگان در همایش: غلامحسین الهام و...
مونیخ میخوامت
در راستای تخصص محمود احمدینژاد در بیرون راندن شرایط از حالت بحرانی به حالت کما! درخواست از محمود احمدینژاد برای مربیگری بایرن مونیخ در فصل بعد.شرکتکنندگان همایش: دانیال داوری، بکن بائر و صد البته با حضور نمایشی و حرکات بدون توپ غلامحسین الهام.
تو که عروسکی!
در راستای ازدواج جورج کلونی و کمکارتر شدن این بازیگر مطرح و با توجه به هنر بازیگری جناب احمدینژاد درخواست از ایشان برای حضور در هالیوود و ایفای نقشهای تاثیرگذار!شرکتکنندگان: براد پیت، مت دیمون، لئوناردو دیکاپریو، غلامحسین الهام و...
نگرانتم
در راستای کاهش بینندگان سریالهای وطنی و هجوم مردم به سریالهای خارجی و با توجه به اینکه سریال دولت احمدینژاد یک سریال کمدی، اکشن، جنایی، حادثهای، تخیلی و... بود؛ دعوت از ایشان برای ساخت سریالی با استاندارد دولتش برای جذب بینندگان داخلی.شرکتکنندگان: کوزی، گونی، سلطان سلیمان، والتر وایت، شلدون، هاوارد والوویتز، چندلر بینگ، دکتر درک ریموری، اقبال خانوم، نجیب خان، غلامحسین الهام!
عشقم بمون پیشم
همایشی برای تداوم حضور در کنار احمدینژاد.شرکتکنندگان: غلامحسین الهام
اگر خاطرتان باشد آقای دلواپس صدا و سیما، محسن حاجیلو بود که دلواپس من بود، دلواپس شما بود، دلواپس همه بود. به نظر میرسد اگر محسن حاجیلو و مهدی کوچکزاده رقابت را کنار بگذارند و رفاقت کنند، تیم قدرتمندی خواهند داشت.
سعید هوشیار
صفحه طنزانه روزنامه قانون - 14 اردیبهشت 93
بینندگان عزیز! سلام. سلامی به گرمی بهار، سلامی به نرمی تشک های «منصور» با بیست درصد تخفیف فقط تا پانزدهم اردیبهشت ماه... با منصور بخوابید، با منصور بیدار شوید. (من از شما عذرخواهی می کنم، بالاخره برنامه خرج داره و اسپانسر میخواد) خدمت شما هستیم با یکی دیگر از برنامه های مصاحبه مردمی.
این بار مثل آقای احمدی نژاد توی مردم آمدهایم تا از مشکلات زندگیشان بپرسیم.
- سلام برادر.
- علیکم السلام.
- بفرمایید در حال حاضر مشکل اصلی شما در زندگی چیه؟
- دیدارهای مشکوک و نوروزی برخی از مسئولان فرهنگی دولت با محمد خاتمی که در راستای پروژه احیای خاتمی توسط محافلی خاص پیگیری میشود مشکل اصلی ما در زندگی است.
- جدا مشکل اصلی زندگی شما همینه؟
- بله. اصلا زندگی زناشویی ما رو هم به هم ریخته. دیشب رفتم خونه به حاج خانم میگم چرا غذات رو نمیخوری؟ میگه به دلیل دیدارهای مشکوک و نوروزی برخی از مسئولان فرهنگی دولت با محمد خاتمی در راستای پروژه احیای خاتمی توسط محافلی خاص میلی به غذا ندارم. بچههای خردسالم هم همه افسردهاند به دلیل دیدارهای مشکوک و نوروزی برخی از مسئولان فرهنگی با محمد خاتمی در راستای پروژه احیای خاتمی توسط محافلی خاص دائم لجبازی میکنند. کوچیکه هم به همین دلیل گلاب به روتون دیگه دستشوییاش رو نمیگه.
- بسیار متشکرم.
خودتون رو معرفی میکنید؟
- بله. حسین هستم از تهران.- خیلی ممنون. خانم محترم یک لحظه تشریف میآورید؟ خیلی ممنون. یه کم اینورتر که تو کادر باشید. متشکرم.
بفرمایید شما دارای چند فرزند هستید؟
- من دو تا پسر دارم که یکیش بیکاره اون یکی هم به از شما نباشه معتاده. یه دختر هم دارم که سی سالشه ولی ازدواج نمیکنه میگه من جهیزیه ندارم روم نمیشه.
- با وجود این مشکلات چه درخواستی از مسئولان دارید؟
- من خواهش میکنم از مسئولان، تقاضا میکنم، التماس می کنم که نگذارند کسانی که از خارج مخصوصا از اتحادیه اروپا به کشور میآیند با عناصر مسئلهدار دیدار داشته باشند.
- یعنی همه مشکلات زندگی شما با همین اقدام مسئولان مرتفع میشود؟-
نه. من کی همچنین حرفی زدم؟
- یعنی مشکل اصلی شما به عنوان یک شهروند عادی دیدار اشتون با برخی عناصر مسئلهدار نیست؟
- نخیر. واقعا من از سادگی شما تعجب میکنم. مشکل اصلی ما بزرگتر و مهمتر از این حرفهاست.
- و اون چیه؟
- این که آقای سریعالقلم وقتی خارج میرود چرا کراوات می زند؟ دل ما خون میشود واقعا.- :| ببخشید من هنگ کردم خانم، دوربین مخفیه؟در این لحظه یکی از آقایان اصولگرا با عجله وارد صحنه میشود و خانم و آقای مصاحبهشونده را با بیان این که «کارتون خوب بود، بعد از ظهر برای تسویه حساب بیاین دفتر من» از محل دور میکند. جلوی دوربین قرار میگیرد و با لبخندی رضایتبخش می گوید:«بحمدا... و با یاری خدا و هوشیاری ملت بزرگ ایران توانستیم بار دیگر مشکلات و معضلات اساسی کشور را شناسایی کرده و نسبت به رفع دغدغههای مردم عزیز کشور اقدامات کافی را انجام دهیم.
متاسفانه در سال جدید برخی اشخاص موسوم به وزیر به اصطلاح فرهنگ و مثلا ارشاد با دیدارهای بیرحمانه خود با بعضی از عناصر مسئلهدار باعث کشته و زخمی شدن ده ها نفر در سراسر کشور، افت شاخص بورس در یک ماه اخیر، افزایش بیکاری، تورم و بزهکاری در جامعه و ظهور دوباره جریان انحرافی شده و جان مردم را به لب رسانده اند، فلذا امروز خواست اصلی ملت برخورد با اینگونه دیدارهاست. با تشکر از برنامه خوب شما و آرزوی مرده شور و توقیف روزافزون.»
- ببخشید آقای نماینده، کسی از شما سوالی پرسیده بود؟- نه. معمولا کسی از ما سوال نمی پرسه، ما سوال می کنیم.
- بینندگان عزیز، به پایان برنامه امروز مصاحبه مردمی رسیدیم، امیدواریم که از این برنامه خودجوش لذت برده باشید. من هم با منصور میخوابم، شما چطور؟ تشک منصور، تخفیف ویژه تا پانزدهم اردیبهشت ماه. خدانگهدار.
آیدین سیار سریع - صفحه طنزانه روزنامه قانون - 19 فروردین 1393
16 فروردین 1393
ساعت 9:42
صبح داشتم وارد ساختمان پاستور میشدم که آقای پژمانفر، نماینده مجلس، جلوی ورودی راهم را سد کرد. خیلی عصبانی بود. گفتم: «عید شما مبارک آقای پژمانفر. صد سال به این سالها.» پوزخندی زد و گفت: «صد سال سیاه! خدا انشاءا... شر دولت شما رو امسال از سر ما کم کنه. الهی که دولتات به زمین گرم بخوره. الهی که به حق همین روز و همین ساعت از ریاست جمهوریت خیر نبینی. الهی که دولتات برف امسال پاستور رو نبینه. الهی که...» من که اعتدالم به لبم رسیده بود داد زدم: «آی! داداش! یواش برو بهت برسیم. اصلا احوالپرسی به بعضیها نیومده. فرمایش؟ کار دارم باید برم.» او که از صدای بلندم سیلندر و پیستون قاطی کرده بود با رنگ پریده گفت: «این اعتداله؟ این اخلاقه؟ شما که با نماینده مردم اینطور حرف میزنی، با مردم عادی چیکار میکنی؟ واقعا باید تأسف خورد به حال کسانی که شعار نقدپذیری و اعتدال میدن، ولی یک نقد دلسوزانه و کوچک بنده رو تحمل نمیکنن.» باز از کوره در رفتم و گفتم: «اینهایی که الان گفتی نقد بود؟!» گفت: «نه پس نفرین بود؟ نقد بود دیگه مرد حسابی. من موظفم به عنوان نماینده مردم نظر اونها راجع به دولت رو به شما بگم.»
خندیدم و پرسیدم: «جناب نماینده مردم! کاندیدای شما در انتخابات کی بود و چند درصد رای آورد؟» بادی به غبغب انداخت و مفتخرانه گفت: «به نام خدا؛ دکتر سعید جلیلی که با کسب 11 درصد آرا مقتدرانه جایگاه سوم را به خودش اختصاص داد.11 درصد بیشتره یا 51درصد؟ من دیگه حرفی ندارم!» باز خندیدم و گفتم: «حالا فرمایش؟»
دوتا برگه داد دستم. یکیشان برگه تذکر نمایندگان بود. به وزیر ارشاد به خاطر اینکه عید دیدنی رفته منزل آقای خاتمی، تذکر جدی داده بودند.
برگه دوم هم یک برنامه هفتگی بود:
شنبه: جلیلی، کوچکزاده، رسایی، حسینیان
یکشنبه: حدادعادل، کریمی قدوسی، آقاتهرانی
دوشنبه: پژمانفر، جلیلی، فاطمه آلیا
سهشنبه: بذرپاش، رحماندوست، جلیلی
چهارشنبه: جلیلی، زارعی، زاکانی
پنجشنبه: طبیبزاده، حسین طلا، جلیلی
جمعه: تجمع مقابل منزل مطهری، تجمع مقابل منزل علی لاریجانی، تجمع مقابل منزل تابش
پرسیدم: «این چیه؟» گفت: «به وزراتون میگین دیگه برای دستشویی رفتن هم باید از ما اجازه بگیرن، چه برسه به مهمونی رفتن. برای اینکه فقط نقد نباشه و به دولت کمک هم کرده باشیم، یک برنامه هفتگی دادیم از کسانی که مردم دوست دارن وزرا هر هفته به دیدنشون برن.» باز پرسیدم: «حالا چرا اینقدر جلیلی داره؟» گفت: «جلیلی مهمه، باید ملکه ذهنشون بشه!»
ساعت 13:42 بعدازظهر
از صبح تا حالا شبکههای صداوسیما را بالا و پایین کردهام، دریغ از یک شبکه که صحبتی از آزادی گروگانها بکند. به حسام آشنا گفتم: «مرد حسابی تو نماینده دولت در شورای نظارت بر صداوسیمایی. نمیخوای یه تذکری بهشون بدی که خبر آزادی رو پخش کنن؟» حسام گفت: «خب دکتر جان، اون کسی باید خبر آزادی رو منتشر کنه، که قبلا به طور مبسوط خبر گروگانگیری رو کار کرده باشه. وقتی کلا گروگانگیری رو به روش نیاورده، یه کاره بگه کی آزاد شده؟!» پرسیدم: «آخه چرا اینها اینطوریان؟» حسام جواب داد: «رویه صداوسیما اینه که گروگانگیری و جنگ و کشتار برای دیگرانه، ایران امن و امانه. البته آقای ضرغامی حسن نیت داره. میخواد مردم آزرده خاطر نشن. وگرنه چیزی که زیاده از این جور خبرهاست. حالا شما هم یه جوری میگید چرا خبر آزادی رو پخش نمیکنه، یکی ندونه گمون میکنه دولت کلا تلپ بوده خونه خانواده سربازها جهت تسلای خاطر! یکی باید به خودمون بگه چرا به رومون نمیآوردیم.»
وقایعنگار 16 فروردین 1393:
1.نصرا... پژمانفر نماینده مجلس، دیدار علی جنتی با سیدمحمد خاتمی را محکوم کرد!!
2. سکوت رسانه عزتا... ضرغامی در قبال آزادی گروگانها
...
روزنوشته های رئیس جمهور امیدوار
احسان ابراهیمی - صفحه طنزانه روزنامه قانون - 18فروردین 93
آمار نشان میدهد که بسیاری از اتفاقات منجر به ممنوعالتصویر شدن افراد از صداوسیما، در برنامههای زنده اتفاق میافتد. آخرین مورد این حوادث مربوط می شود به ابراز ارادت محمد مایلی کهن به داریوش در برنامه نود. قبل از مایلیکهن دختر حمید استیلی در یک برنامه زنده از ورق بازی کردن با پدرش به صورت شرطی پرده برداشته بود. سعید راد هم در تمجید از بهروز وثوقی سخنرانی کرده بود، فرزاد حسنی چهره سردار رادان را با بهرام رادان مقایسه کرد و... و همه دوستان تا مدتی دیگر در تلویزیون آفتابی نشدند.با توجه به اینکه خط قرمزها همگی با خودکار ترسیم شدهاند و امکان پاک کردن آنها وجود ندارد، بهتر است تلویزیون بساط این برنامههای زنده را جمع کند. در غیر این صورت در آیندهای نزدیک دیگر چهره مجاز التصویری باقی نمی ماند و تلویزیون مجبور میشود از صبح تا شب حامد زمانی را در حال رها کردن صدا نشان بدهد.
با روندی که مهمانان برنامههای زنده در پیش گرفتهاند پیشبینی آنچه به زودی در این برنامههای حادثهخیز رخ خواهد داد کار دشواری نیست.
برنامه سین مثل سریال:
مجری: خانم افشار معمولا مردم توی کوچه و خیابون وقتی شما رو میبینن چه سوالی ازتون میپرسن؟
مهناز افشار: عرض شود که اکثرا میگن چقدر شبیه خانم فائقه آتشین هستی، باهاش نسبتی داری؟مجری: خب همکارانم اشاره میکنن که وقتمون تمومه.مهناز افشار: منم بهشون میگم نه متاسفانه ولی آهنگاشونو دوست دارم. به خصوص اونی که میگه: «غریبه آشناااااااا دوسِت دارم بیا...»(تصویر قطع میشود، چند ثانیه بعد تصویر ثابت یک گل آفتابگردان را میبینیم. صدای سالار عقیلی را هم میشنویم که میخواند: وطنم ای شکوه پابرجا....)
برنامه هفت:
گبرلو: آقای عطاران در پایان اگر حرف خاصی باقی مونده بفرمایین.
عطاران: ... بله، من چند وقت پیش گفته بودم حاضرم برای خندوندن مردم شلوارمو هم پایین بکشم. گویا بعضیا این حرف رو به شوخی گرفتن. (از جایش بلند میشود) بنده الان همین جا این کارو انجام میدم تا خیلی چیزا مشخص بشه.گبرلو: نه... خواهش میکنم... رضا جان یه لحظه به من نگاه کن... این تن بمیره. (چند نفر از بیرون کادر وارد میشوند و دستهای عطاران را میگیرند. تصویر مردمی که در صف رای دادن ایستادهاند را میبینیم و سالار عقیلی میخواند: نام جاوید وطن... صبح امید وطن...)
برنامه سفر بخیر:
مجری: آقای بیگزاده وقتی مثلا خانم خونه میگه باید بریم مسافرت اما آقای خونه مخالفه به نظر شما چه باید کرد؟
بیگ زاده: خب سفر چیز خوبیه و باعث نزدیکتر شدن اعضای خانواده به همدیگه میشه. اگه اشتباه نکنم خانم تارا یه آهنگی داره که میگه: «آقا بالاسر نخواستم، یار بیسفر نخواستم، یه سر و هزار سودا داره من دردسر نخواستم.»(مجری با تعجب به بیگزاده نگاه میکند و 15 ثانیه سکوت حاکم میشود)
برنامه موسیقی ایرانی:
مجری: بله گویا آقای اخشابی پشت خط هستند. آقای اخشابی سلام... خیلی دوست داشتیم حضوری در خدمتتون باشیم اما گویا دوبی تشریف دارید.
اخشابی: من هم سلام عرض میکنم... بله یه مسافرت کاری پیش اومد. اتفاقا آقای ابی هم اینجا هستند. گوشی... گوشی... (گوشی را میدهد به ابی)ابی: الو؟.... قربون همتون برم.... آ ماشالاااااااااااااااااااا ااا.(سالار عقیلی: همه شاد و خوش و نغمه زنان... به صلابت ایران جوان)
برنامه صبح بخیر ایران:
مجری: آقای مربی افراد سن و سال دار هم میتونن این نرمش ها رو انجام بدن؟
مربی: اگر از قدیم ورزشکار بوده باشن چرا که نه؟ اتفاقا بنده دیشب از طریق وبکم با خانم جمیله صحبت میکردم. تا خودتون نبینید باورتون نمیشه که ایشون توی این سن و سال هنوز چقدر رو فرمه. چرا؟ چون از جوونیش ورزش کرده.(تصویر کلا میرود و شبکه به مدت دو ساعت و نیم برفک پخش میکند)
برنامه به خانه برمیگردیم:
مجری: آقای دکتر اگه این رژیم غذایی رو روی سایتتون هم گذاشتید لطفا آدرس سایت رو بفرماین تا بینندگان هم به اون دسترسی داشته باشن.
دکتر: بله حتما. در عین حال توصیه میکنم که بینندگان عزیز مستند "خوراکیهای دوستداشتنی" بنگاه خبرپراکنی بی بی سی فارسی رو هم حتما ببینن. فرکانس این شبکه عبارت است از: هاتبرد، ترانسپوندر ۷۲، پولاریزاسیون:عمودی...(میکروفون دکتر قطع میشود و فقط لب زدن او را میبینیم. سالار عقیلی میخواند: من که فرزند این سرزمینم، در پی توشهای خوشهچینام ....)
امیر وفایی
صفحه طنزانه روزنامه قانون
ما ایرانی ها یک عادت بدی داریم و آن هم این که وقتی می بینیم یک نفر دارد خودش را می زند ما هم بدون آن که بدانیم قضیه چیست می آییم و چند تا فن جدید روی او اجرا میکنیم و میرویم. تازه بقیه را هم صدا میکنیم که بیایید فلانی دارد خودش را می زند، شما هم اگر دلخوریای، کدورتی چیزی دارید بیایید انتقامتان را بگیرید! حالا ماجرای ما و عذرخواهی حسن روحانی است.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشته آقای رئیسجمهور یک عذرخواهی دیگر هم به منتقدان توافق ژنو بدهکار است. در همین راستا گروهها و شخصیتهای مختلف سیاسی از اقصی نقاط جهان خواستار عذرخواهی رئیسجمهور شدند که بهطور خلاصه در زیر به آن اشاره میکنیم:
محمود احمدی نژاد: آقای روحانی باید از من عذرخواهی کند. به دو دلیل:
1. چون در حالی که من رئیسجمهور بودم ایشان یهو آمد به جای من رئیسجمهور شد. منطق هم نداشت. هرچی هم میگفتم خب شما رئیسجمهور باش، منم این گوشهموشهها برای خودم رئیسجمهور سابق هستم. قبول نمیکرد.
2. مورد دوم عدم رعایت حق کپی رایت در مواردی چون اهدای سبد کالا و سفر به خوزستان است. جلویشان را نگیری فردا مادر چاوز را هم دلداری میدهند.
عزت ا... ضرغامی: متاسفانه شاهد این هستیم که دموکراسی در کشور رعایت نمی شود. در حالی که بنده به عنوان رئیس رسانه ملی نماینده کل مردم ایران هستم، یک آقایی که تنها نماینده 51 درصد مردم است میآید و به جای من مجری انتخاب میکند. یک عذرخواهی نمی کند!
قالیباف و حاجی بابایی: آقای رئیسجمهور ما دستمان بند است، قربون دستت، حالا که داری عذرخواهی میکنی راجع به باز نشدن نردبان آتشنشانی و آتشسوزی مدارس ابتدایی هم عذرخواهی کن.
یک شخصیت سیاسی با نام سرخپوستی ایستاده با مشت: رئیس جمهور هر چه زودتر عذرخواهی کند. شش ماه از شروع به کار دولت یازدهم گذشته و آمریکا هنوز نابود نشده. آیا این نشان دیگری مبنی بر سنگدلی و سستعنصری دولت نیست؟
یک نماینده مجلس: آقای رئیسجمهور بابت این بازی ناعادلانه عذرخواهی کنید. ناظر فیفا مشخصا دارد به نفع میگیرد. این چه وضعی است که وزرا با دو کارت زرد هم اخراج نمیشوند؟
یک شهروند معمولی: آقای رئیسجمهور فقط بلدند در مورد سبد کالا عذرخواهی کنند؟ درمورد این برف سنگینی که در کشور آمد چه پاسخی دارند؟ زمان احمدی نژاد کجا اینطور برف میآمد؟
یک شهروند غیرمعمولی: من دو ماهه به زنم خیانت کردم، الان هم رفته خونه باباش. از رئیس جمهور محترم تقاضا دارم با عذرخواهی از ایشان، او را دوباره به آغوش پرمهر خانواده برگرداند. البته تضمین نمیکنم دوباره خیانت نکنم.
یک سایت عامه پسند (زرد سابق): فرزاد حسنی دیروز به خانه آمد و در کمال تعجب دید مجری زن معروف تلویزیون آزاده نامداری طی یک اقدام ناعادلانه ناهار را آماده نکرده. آیا رئیسجمهور نباید از این مجری محبوب کشور عذرخواهی کند؟
جبهه پایداری یا «این ملت»: عذرخواهی به چه درد «این ملت» میخورد؟ آیا عذرخواهی میتواند عزت از دست رفته را به مردم، پیمانه ریخته را به سبو و شیء ربوده شده را به لولو برگرداند؟ آقایان بدانند دل «این ملت» تا استعفای دستهجمعی دولت از معاون وزیر تا رئیسجمهور خنک نمیشود. این ملت سوخته است آقایان. آب هم قطع است و نردبان آتش نشانی هم باز نمی شود! درک کنید.
آیدین سیار سریع - صفحه طنزانه روزنامه قانون
یکشنبه 20 بهمن 92
آقای رئیس جمهور در جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی گفت: زیرزمینی شدن نقد به نفع جامعه نیست. پس از انتشار این سخنان رئیس جمهور شخصیتهای سیاسی و فرهنگی کشور مواضع مختلفی را در مورد مقوله «زیرزمین» اتخاذ کردند که آنها را عینا نقل می کنیم:
محمود احمدی نژاد: مگه زیرزمین چه اشکالی داره؟ (لبخند) من از شما می پرسم... اون دختر 16 ساله کجا انرژی هستهای درست می کرد میداد دست مردم؟ روی زمین یا زیر زمین؟ (لبخند + احساس زرنگی و پیروزی) چرا دستاوردها را زیر سوال می برید؟
علی مطهری: به نظر من نباید نگران محل نقدها بود. امروزه تکنولوژی آنقدر پیشرفت کرده که زیرزمین که سهل است، توی دریچه کولر هم انتقاد کنی، به گوش مسئولان خواهد رسید. (این بند صرفا برای ادخال سرور در قلوب مومنین نوشته شده و منظور خاصی ندارد به جان خودم)
یک فعال موسیقی زیرزمینی: دااااوش! از وقتی امیر تتلو گرفتار شد ما فهمیدیم تو زیرِزمین دالام دیمبول هم نمیشه کرد، بعد شما میگی نقد زیرزمینی؟
یک اصولگرای لطیف و حساس: ما به منتقدین علاقهمندیم، ما عاشق منتقدین هستیم. اینه جواب زحمات ما؟ (طفلکی هق هق گریه می کند) ما دیدیم روی زمین آلودگی هوا هست، منتقدین عزیز رو بردیم زیر زمین. آیا باید اینطور ناجوانمردانه به ما حمله کنند؟ آآآی آقا یقه رو ول کن، ولم کن آآآی (در حالی که کسی کاریش ندارد)
جواد لاریجانی: زیرزمین؟ زمین؟ خوار؟ حفر؟ در ورامین زمینها را شیب دار می سازند؟ بنده اطلاعی ندارم.
حسین شریعتمداری (با چشمانی تیزبین): زیرزمینی کردن نقدها پروژه اصلاح طلبان بود به سفارش ام آی ســ... (حرفش را قطع می کنم: آقا خودت خسته نشدی؟ حسین آقا: نه چطور مگه؟ من: هیچی. ادامه بده) به سفارش ام آی سیکس بود که نشان بدهند در کشور روی زمین نمی شود نقد کرد. سناتور «نید فور اسپید آندرگراند» در گفتوگو با نشریه «فارین پلیسی- جنایی- جاسوسی» گفت: ما ابتدا اصلاح طلبان را به بهانه نقد می فرستیم زیر زمین تا از آنجا با حفر تونلهایی به تاسیسات هسته ای راه پیدا می کنیم. وی همچنین افزود: «تازه سر راه اگه امکانش باشه یه سر میریم چند تا زندانی هم فراری میدیم. ما که بخیل نیستیم.» گفتنی است سابقا بسیاری از مقامات سیاسی آمریکا اعلام کرده بودند که فیلم فرار از شاوشنک از روی زندگی یکی از اصلاح طلبان ساخته شده بود که به نقدهای زیرزمینی علاقه فراوانی داشت.
پیشنهاد: از آنجایی که پیام انتخابات 24 خرداد هنوز دلیوری نشده است، ما نمی توانیم هنوز خیلی کارها را روی زمین انجام دهیم. یک نمونهاش هم این جشن شب چله مجله چلچراغ که متاسفانه به دلیل بیتجربگی مسئولان آن نشریه روی زمین برگزار شد و به همین دلیل مسئولان با هوشمندی آن را لغو کردند. به نظر ما شمس الواعظین و قوچانی هم واقعا بیتجربه هستند. روزنامه که فقط مال روی زمین نیست! کرم خاکی و موش کور و... دل ندارند؟ روزنامه نمی خواهند؟ چی میشد اینها هم روزنامههایشان را زیر زمین درمیآوردند؟ واقعا این غرور با آدم چهها که نمیکند.
آیدین سیار سریع
روزنامه قانون - 24 دی ماه 1392
توجه کرده اید که این علی مطهری جدیداً چقدر نافرم لوس شده است. اصولا برای همچین مجلس یکدستی وصله ای ناجورتر از این آقا عمراً بتوان پیدا کرد. فکرش را که می کنیم می بینیم این همه کوچک زاده و رسایی و حسینیان و آدم از بدو تولد ممتنع توی این مجلس داریم، حالا این یکی را نداشتیم، نمی شد؟ جدیدا اگر سری به برخی سایت ها و خبرگزاری ها زده باشید به درستی این ادعای ما پی خواهید برد که عمده مشکلات امروز مملکت از همین آقا نشأت گرفته است. در همین راستا دو پیشنهاد اساسی برای حل این معضل و بحران های ناشی از آن ارائه می دهیم:
پیشنهاد اول، درحقیقت ساده ترین پیشنهاد ممکن است! علی مطهری را حلق آویز کنیم، قول می دهیم از این به بعد احدی جرأت نکند توی هیچ اتوبانی به روی ملت اسلحه بکشد و بنگ بنگ بنگ کند. از ما گفتن! امتحانش که ضرری ندارد، یک علی مطهری کمتر، بهتر! به جایی هم بر نمی خورد، در عوض تا دلتان بخواهد، رسایی و کوچک زاده داریم. به امتحانش می ارزد.
پیشنهاد دوم، اگر احساس می شود که خشونت مورد اول کمی پایین است، برای عبرت آموزی بیشتر، می توانیم از ساطور استفاده کرده و علی مطهری را به چند قسمت مساوی شقه کنیم. به احتمال قریب به یقین بساط ویژه خواری در کشور برچیده خواهد شد. البته راندمان این مورد با تعداد شقه ها نسبت مستقیم دارد، هرچه تعداد بالاتر باشد بهتر جواب می دهد. خدا را چه دیدی، شاید یک شبه جمعیت کشور هم دو برابر شد و دشت و دمن مملکت پر شد از خانواده های بیلبوردی و شاد هفت، هشت نفره! تازه مگر نه اینکه نمایندگان وظیفه دارند برای رفع محرومیت از حوزه انتخابیه خود تلاش کنند. این آقا اگر آدم درستی بود مثل باقی نمایندگان وظیفه شناس سه، چهارتا کارت ناقابل هدیه از سعید آقا می گرفت و دست ما محرومان می داد، که نه گرفت و نه داد...
خلاصه اینکه برخی بر این باورند که با زوم کردن روی علی مطهری می توانند ذهن ما را از مسائل مهم منحرف کنند، قابل توجه این دوستان که حتی اگر از علی مطهری سالاد فصل هم درست کنید، ما به عنوان بخش کوچکی از این افکار عمومی به راحتی هرچیزی را فراموش نمی کنیم. فقط دستمان کوتاه است و به جایی نمی رسد، به قول آقا رضا مارمولک: کاش دست و بال ما را نبسته بود!
مسعود محمدی
صفحه طنزانه روزنامه قانون
23 دی ماه 1392
کف و سوت به افتخار حنجره مادر
صدایش مفسده نبود، معرکه بود
وزیر ارشاد روز گذشته به مجلس رفت تا به سوالات حمید رسایی، نماینده تهران پاسخ بدهد. در جریان این پرسش و پاسخ بحث دامنه داری درباره مفسده برانگیز بودن یا نبودن تک خوانی و جمع خوانی خانم ها درگرفت. رسایی معتقد بود هرگونه خوانندگی خانم ها مفسده برانگیر است اما وزیر به لالایی تیتراژ پایانی سریال مختار که بارها از تلویزیون پخش شده استناد می کرد.
حالا ما که دل در گرو مهر هر دو طرف ماجرا و به طور کلی همه مسئولان نظام داریم، این وسط حیران مانده ایم که کدامشان درست می گویند؟ از یک طرف نگاه نافذ و چاله روی لپ رسایی در سنگر او پایبندمان کرده و از طرف دیگر غبغب آرمیده روی آخرین دکمه بسته شده پیراهن جنتی به سمت او فرایمان می خواند.
در هر صورت وقتی پای مصالح مملکتی به میان می آید باید فارغ از دلبستگی های اینچنینی به دنبال احقاق حق باشیم. در گام اول باید تحقیق شود که آیا لالایی پایانی سریال مختار کسی را از راه به در کرده یا نه. مواردی گزارش شده که به محض شروع این تیتراژ خیلی از مردان متاهل و مجرد با عجله شال و کلاه کرده و از خانه بیرون می زدند؛ اما هنوز ثابت نشده که به دنبال مفسده می رفتند یا فقط می خواستند کمی قدم بزنند تا غذایشان هضم شود. در گام بعدی این سوال مطرح می شود که اگر تک خوانی خانم ها مفسده است، پس چرا شبکه نسیم صدای مادرانی که به صورت ریتمیک قربان صدقه بچه هایشان میروند را پخش می کند؟ مادر از بچه هشت ماههاش که دستش را می کند داخل سطل ماست و می مالد به در و دیوار فیلم گرفته و فرستاده برای شبکه. صدای خود او هم از پشت دوربین می آید که می خواند:« کی تورو قشنگت کرده، مست و ملنگت کرده .... کی تو رو عزیزت کرده، این جوری تمیزت کرده؟» مادر دیگری آنقدر محو فرزندش شده که کلمات نامفهومی را به زبان می آورد و عملا موسیقی منحط و منحرف غربی را در رسانه ملی ترویج میکند. حال آنکه ما در این مملکت، جوانان سبیل از بناگوش در رفتهای داریم که نه تنها بچه ندارند، بلکه زن هم ندارند. در نقطه مقابل، موارد دیگری را می توان مثال زد که تک خوانی خانم ها هیچ مفسدهای ایجاد نکرده. مثلا مادر خود ما که سه تا پسر و یک شوهر داشت هر وقت پای ظرفشویی استکان و نعلبکیها را می شست زیر لب آرام زمزمه می کرد، و وقتی بشقاب ها را می شست کمی صدایش را بالاتر میبرد. یک بار که ته دیگ عدس پلو سوخته بود و میخواست قابلمه اش را بشوید ناگهان به سمت ما برگشت، نگاهی به جمع انداخت، دستکش هایش را درآورد و رفت در مایه های دشتی. مادر وسط آشپزخانه چه چه می زد و ما همه میخش شده بودیم. وقتی یک نفس 40 ثانیه ادامه داد، صدای کف و سوت ها بلند شد. پیش درآمد که تمام شد مادر به پدر خیره ماند و خواند: « شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم...» پدر بغض کرده بود و ما سه تا برادر هم به شدت احساساتی شده بودیم. الان سال ها از آن ماجرا می گذرد و ما هیچوقت به دنبال فساد نرفتیم.
حمید رسایی در جلسه دیروز فیلمی را در میان نمایندگان پخش کرده بود که زنی را در حال تک خوانی نشان می داد. جنتی مدعی شد این اتفاق مربوط به خارج از کشور است. لذا نمایندگان دوباره فیلم را مورد بازبینی قرار دادند. خواننده می خواند: « تو از شهر غریب بی نشونی اومدی، تو با اسب سفید مهربونی اومدی.» ناگهان کوچکزاده گفت: «واااااای.... چقدر پیر شده.» و در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود و به همه بد و بیراه می گفت جلسه را ترک کرد.
به قلم: امیر وفایی
صفحه طنزانه روزنامه قانون - چهارشنبه 18 دی 1392