تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

جنگل ثمر نداشت...

جنگل ثمر نداشت ، تبر اختراع شد
 شیطان‌خبر نداشت، بشر اختراع شد
 « هابیل » ها مزاحم « قابیل » می‌شدند
 افسانه ی « حقوق بشر » اختراع شد
 مـردم خیال فخر فروشی نداشتند
 شیـئی شبـیه سکه ی زر اختراع شد
 فکر جنایت از سر آدم نمی‌گذشت
 تا اینکه تیغ و تیر و سپر اختراع شد...

نظرات 3 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 18:07 http://sedayesokoot.blogsky.com

جال بود

تمنا جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 http://www.voodooonly.blogfa.com

سلام خیلی وبلاگ جدیدت زیباس خوشم اومد از مصالبش ...راستی من یه ژیام اشتباه برات فرستادم لطفا پاکش کن

تمنا جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 http://www.voodooonly.blogfa.com

من همان شمیمی بودم که بارها ضجه ام را شنیدی به روی خود نیاوردی بارها در خود شکستم ولی به روی خود نیاوردی الان در این عصری که من بی تفاوت شدم به تمام اون احساس دوباره داری بر چی تلنگر میزنی ...در نزن چون اون کسی که تب می کرد دیگه تب نمیکند هزیان نمی گوید او مرده اس........................شاد باشی زنده ی زمینی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد