تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

پیام محمدعلی موحّد به مناسبت روز پدر و بحران ویروس covid-19

به دوستانی که در چنین روزی از دیدارشان محرومم

دوستان!

جنگی دهشتناک درگرفته است با دشمنی که شما او را نمی‌بینید و او شما را می‌بیند. در جبهه‌ای به وسعت و گستردگی عالم و عالمیان. مشرق تا به مغرب. همه کس از زن و مرد و پیر و برنا درگیر این جنگند.

پزشکان و پرستاران البته قهرمانانِ خط مقدم جبهه‌اند که به نشان شجاعت سرافرازند و از هر سو غریو مرحبا و آفرین می‌شنوند و صدالبته که سزاوار هرگونه سپاس و ستایشند. اما هر چه هست آنان لباس رزم بر تن دارند و ساز و برگ کارزار در اختیار دارند و از آموزشهای لازم برخوردارند.

غمِ آن انبوهِ جماعتی بر دل من نشسته است که برای ادامه‌ی زندگی محتاج کار روزانه‌اند. کارگران دستمزدبگیر، در سطوح مختلف، پشت میز اداره، پشت فرمان خودرو، پای ماشین کارگاه، کارگرانی که باید تمام روز را با خاک و گِل و سنگ و سیمان پنجه درافکنند تا بتوانند دَم غروب قوت لایموتی برای زن و بچه‌ خود ببرند. یقین دارم که توقف فعالیتها عرصه را بر آنان تنگتر خواهد کرد. به فکر آنان باشیم. مردان و زنان باشرف و آبروداری را که در تنگنا افتاده‌اند فراموش نکنیم.

روزگار بدی است. اما اصلا و ابدا شک نکنید که در جنگ میان مرگ و زندگی زندگی پیروز خواهد شد. مبادا که جوان‌ها بی‌حوصله شوند و بی‌تابی نمایند. به نظرم جهان آبستن حوادث شگرفی است. امروز که هستیم به وظیفه‌ی وجدانی خود عمل کنیم و امید را از دست ندهیم. فردای روشن‌تری در راه است.
چه باک اگر من نبینمش، دیگرانش خواهند دید.

به خدا می‌سپارمتان دوستان عزیز

محمدعلی موحّد

۱۳۹۸/۱۲/۱۸


نوشتاری در نقد انتشار برخی مطالب توهین آمیز در شبکه های اجتماعی

نواندیش : سام سکوتی بداغ - میزان مکالمات در فضای مجازی که امروز دیگر حقیقی‌تر از هر جهانی خود را برکشیده است و زمان بیشتری از زندگی نسل جدید را به خود اختصاص داده است، بسیار بیشتر از حد مجاز و به شکل غیر قابل باوری فراتر از استاندارد های جهانی است.

تا سال ۲۰۰۹ که فیسبوک هنوز در ایران چندان فراگیر نشده بود فقط تلفن همراه و آن هم با توجه به هزینه هر پیامک و تماس بعضا مردم را سرگرم جهان صفر و یک می‌کرد. جامعه ایران تا این حد الکترونیکی نشده بود و هنوز در کنار هم نشستن و مکالمه‌های دوستانه جای خود را داشت اما از زمانی که فیسبوک  نقش پررنگ‌تری در زندگی‌ها یافت، دوستی ها نیز از میان صفر و یک، صفر را انتخاب کرد و دیگر دوستی‌های صمیمی و همنفس های قایق نشین از زندگی ما انسان ها رخت بربست.

حال که در این معامله پرضرر توازن را به نفع جهان کلمات بی احساس مغلوبه شده‌ایم، مشکل دیگری گریبان ما را گرفته است و آن هم مفهوم و محتوای پیام‌های مبادله شده است که هیچگونه حریمی بر‌نمی‌تابد و همچون سیلی بنیان کن تمامی اصول اعتقادی و سیاسی از قبیل دین و مذهب، فرهنگ و قومیت، زبان و رنگ پوست و این روزها بزرگان ادبی و سیاسی کشور ما را هدف گرفته‌اند.

در اینکه اکثریت قریب به اتفاق افرادی که چنین پیام هایی را مبادله می‌کنند، به محتوای آن کمترین توجه را دارند، بر کسی پوشیده نیست و دریافت و ارسال آنها امروزه تبدیل به تجارتی گشته است که اگر دریافتی داشتید باید چیزی در چنته داشته باشید تا پاسخ درخوری بدهید و معمولا نیز محتوا را بر اساس پیام دریافتی انتخابی می‌کنند و ارسال می‌کنند. مردم کشور ما کمترین باور و دقتی به محتوای پیام‌های ارسالی ندارند و شاهد مدعا جوک ها و لطیفه‌های قومیتی است که به کرار دیده‌ایم که اگر لطیفه‌ای در مورد قومیتی خاص دریافت کرده‌ایم، ارسال کننده خود تعلق به همان قومیت دارد.

وایبر و واتس آپ و غیره برای راحت تر کردن ارتباطات و سهولت دسترسی به یکدیگر در اختیار ما قرار دارند و متأسفانه استفاده نادرست می‌تواند سرنوشتی همچون سایر نرم افزارهای ارتباطی را برای آنها رقم بزند. لازم است کاربرها در تبادل پیام ها دقت کافی داشته باشند و این محیط را از آلودگی های زبانی و توهین و به سخره گرفتن  الگوهای مذهبی و سیاسی و همچنین شخصیت های فرهنگی و ادبی کشور مصون نگه دارند.

از آنجایی که اطلاعات دقیقی ندارم، نمی‌خواهم حکم صادر کرده و توطئه‌گران شرق و غرب را مسبب و مقصر این بی‌اخلاقی ها در خلق چنین پیام هایی با مضامین وهم آلود کنم و اما این را نیک می‌دانم که مردم ما چندان علاقه‌ای به توهین به بزرگان کشور خود ندارند و کمتر کاربر مبادله‌کننده چنین پیامی در صورت تعمق در متن به خلق آن و حتی ارسال مجدد آن بر می‌آید و بیشتر سازندگان این پیام ها غرض‌های خاصی را دنبال می‌کنند و همگان می‌دانند که :

چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد

در نگاه کلان‌تر عدم دقت در نوشتار در نرم افزارهای سخت کننده زندگی، ظلم مضاعفی به ادبیات کشور می‌کند و با دقت در متون مبادله شده حتی از نوع ادبی آن، می‌توان دید که نوشتار رعایت نمی‌شود و به نظر می‌رسد تعمدی در غلط نویسی در چنین محیط هایی وجود دارد. 


جهان تکنولوژی همیشه در کنار دریچه‌ای که به روی انسان می‌گشاید، درهای زیادی را به روی ما می‌بندد و یکی از این درها، در اتاق ماست که با باز شدن صفحه کامپیوتر و وارد شدن در فضاهای مجازی دیگر می‌خواهیم تنها باشیم و این تنهایی سرآغاز گرفتاری های متعددی خصوصا برای نسل جوان می شود.

در پایان اینکه اینکه هیچ کدام از این آفت ها و پیامدهای منفی نمی تواند و نباید بهانه ای برای مسدود کردن شبکه های اجتماعی و از دسترس خارج کردن آنها باشد، این کار مثل این است که برای مثال از ظن یا بیم کشته شدن فردی در نزاعی خیابانی یا خانگی همه چاقوها را در شهر جمع کنیم!

نکته اصلی این است که باید همزمان با ورود پدیده های جدید در فضای مجازی و ارتباطی فرهنگ سازی نیز صورت گیرد تا بهترین استفاده از این تکنولوژی های تسهیل کننده و موثر ارتباطی صورت پذیرد. فایده دیگر این کار این است که در صورت فرهنگ سازی صحیح، بهانه به دست صاحبان تفکرهای طالبانی که خواستار برچیده شدن تمامی مظاهر دنیای مدرن از جمله دسترسی به شبکه های اجتماعی اند، کمتر داده می شود.



«قدر» و روح‌های سرکش


یکی از شب‌های نمادین و پراهمیت در فرهنگ اسلام به‌ویژه فرهنگ تشیع، شب قدر است. این شب را دقیقا بر ما روشن نکرده‌اند اما اتفاق بر این است که یکی از شب‌های ماه مبارک رمضان در میان شب‌های 19، 21، 23 یا 27، «قدر» است. غالب عالمان اهل سنت شب 27 را شب قدر می‌دانند و در روایات ما نیز بر آن تاکید شده است.

کلمه «قدر» یعنی اندازه‌گیری و حد هرچیزی را روشن‌کردن. قرآن در این‌باره می‌فرماید: « فیها یفرق کل امر حکیم» یعنی تقدیر و حد و اندازه انسان در این شب روشن می‌شود. در شب قدر انسان با دو چیز در ارتباط است تا تقدیر خود را مشخص کند. یکی ارتباط با خدا از طریق دعا و دیگری ارتباط با خود از طریق محاسبه نفس. همان اندازه که دعا در این شب مستحب است، پیش از آن حسابرسی و اندازه‌گیری مهم‌تر است. پیامبر فرمودند «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» یعنی «قبل از اینکه به حساب تو برسند به حساب خود رسیدگی کن» بنابراین هرکسی باید به اندازه قدر و اندازه خود در این شب‌ها پی ببرد و خود را بازشناسی و بازیابی کند و به قول مولوی هر کسی «اطلس نو بر دل ببافد».

به یک معنا شب قدر، شب تولد دوباره نیز تلقی می‌شود. به تعبیر حافظ «چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر که این تازه براتم دادند» یا « در شب قدر ار صَبوحی کرده‌ام عیبم مکن/ سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود» یا «آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است/ یارب این تاثیر دولت در کدامین دولت است». بنابراین به تعبیر ادبای فارسی‌زبان، شب قدر یک نوع نوشدن و تقدیر و اندازه‌گیری دوباره و یک نوع لباس نو پوشیدن است. چهار امر مهم در شب قدر اتفاق افتاده است. یک نزول قرآن، دو تقدیر امور، سه نزول ملایکه و چهار سلام و امنیت. نکته پنجمی هم اتفاق افتاد که برای مسلمانان، تلخ آمد و آن، شهادت امام عدالت، علی(ع) بود که در این شب‌ها اتفاق افتاد. آنچه هر مسلمانی می‌تواند در این شب برای خود الگو بگیرد آموزه‌های امام‌علی(ع) است.

در باب فلسفه دعا که در این شب غالب مردم مشغول آن می‌شوند آمده است که انسان در شب قدر آزادی و آزادگی خود را بازیابد. امام علی(ع) می‌فرمایند آن دعایی دعا و عبادتی عبادت است که «عبادت احرار و آزادگان» باشد یعنی بشر برای رغبت بهشت یا ترس از جهنم، خدا را نخواند بلکه خدا را برای این بخواند تا از جهت روح و عرفان به یک آزادگی دست یابد. به تعبیر مولوی: «کیست مولا آنکه آزادت کند / بند رقیت ز پایت بر کند / چون به آزادی نبوت هادی است/ مومنان را ز انبیا آزادی است». دعا و عبادت در نگاه امام علی(ع) باید به‌گونه‌ای انجام شود که عقل انسان حیاتی دوباره بگیرد. جمله حضرت این است: «قَدْ أَحْیا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّی دَقَّ جَلِیلُهُ وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ» یعنی تاثیر دعا در انسان باید به‌گونه‌ای باشد که عقل بشر حیاتی دوباره بازیابد و نفس‌های سرکش او بمیرد و تبختر و خودبزرگ‌بینی سرکوب شود و غلظت‌ها و خشونت‌ها به لطافت‌ها تبدیل شود. این بزرگ‌ترین تاثیر دعا در روح انسان است.

یعنی دعا برای مهارکردن روح سرکش انسان است. کسانی که در این جهان روحی غلیظ و فکری مرده و روانی سرکش دارند، بزرگ‌تری را برای خود نمی‌پندارند و این دعاست که انسان را در برابر خدا صغیر و حقیر می‌سازد. اما تاسف این است که برخی انسان‌های مسلمان دچار فکرهای مرده و روح‌های سرکش هستند و آن لطافتی که امام علی(ع) در فلسفه دعا می‌گوید که باید جای غلظت را بگیرد؛ محقق نشده است.

بنابراین خشونت مذهبی همه‌جا را فراگرفته و خونریزی‌ها و جنگ‌های امروز دنیای اسلام را سبب می‌شود. نخستین قربانی این خشونت مذهبی و روح سرکش، خود امام عدالت علی(ع) بود. می‌توان تعبیر کرد شمشیر جهالتی که بر فرق عدالت نشست و به زبان پیامبر اسلام، آن چیزی که کمر انسان را می‌شکند، نادانی دینی است. در هر صورت در شب قدر باید سعی کرد با تمسک به دعا و ارتباط با خدا و محاسبه نفس، روح‌های سرکش را در جهان اسلام رام و مسلمانان را به همزیستی دعوت کرد. 

به‌قول حافظ «شب قدر است و طی شد نامه هجر/ سلام فیه حتی مطلع الفجر»

محمدتقی فاضل‌میبدی . عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم

روزنامه شرق - پنج شنبه 26 تیر 1393

آموزش‌های پیش از ازدواج حذف می‌شود!

رشته سیاست‌های شتاب زده برای اجرایی کردن طرح افزایش جمعیت، سر دراز دارد. بعد از اینکه مجلس هر گونه اقدام در راستای پیشگیری از بارداری از جمله وازکتومی و توبکتومی را جرم و مستوجب مجازات مصوب کرد، حالا آموزش‌های پیش از ازدواج نیز حذف می‌شود تا کودکان آینده ایران حاصل جهل والدین باشند، نه علاقه آن ها.


این خبر را یکی از نمایندگان مجلس اعلام کرده: « براساس طرح پیشگیری از «کاهش رشد جمعیت کشور»، آموزش‌های قبل از ازدواج به افراد در راستای کنترل و کاهش جمعیت در مراکز بهداشتی حذف خواهد شد.» شهلا میر گلو بیات، عضو فراکسیون زنان مجلس گفته در صورت تصویب این طرح آموزش‌های قبل از ازدواج و روش‌های پیشگیری از بارداری در درمانگاه‌ها جمع‌آوری می‌شوند.او افزوده است: «عده‌ای اعتراض داشتند که چرا همچنان در برخی از درمانگاه‌ها اقدامات مربوط به کاهش جمعیت انجام می‌شود که به همین منظور این طرح مطرح شد!»


این در حالی است که طرح‌هایی که مجلس در راستای افزایش جمعیت به تصویب رسانده توسط کارشناسان غیر علمی توصیف شده. جامعه‌شناسان با تاکید بر اینکه مسئله افزایش جمعیت با بارداری‌های ناخواسته حل نمی‌شود، معتقد هستند که فرزندآوری ارتباط مستقیم با مسائل اجتماعی و اقتصادی دارد و محدودیت‌های بهداشتی نمی‌تواند راه‌حل مناسبی برای افزایش جمعیت باشد.



یادداشت: برای دیدن ساز به کدام کانال رجوع کنیم؟

رسانه ملی مدت‌هاست رویکردی دوگانه و عجیب در قبال موسیقی اصیل ایرانی و نمایش ساز در پیش گرفته که با نقدهای جدی همراه شده است؛ نقدهایی عدم نمایش ساز حین پخش موسیقی اصیل سنتی ایران زمین را بی‌مبنا توصیف می‌کند. آخرین نقادان از این موضع، علیرضا قربانی بوده که در قبال نقد منصفانه‌اش سکوت شد.

«تابناک» نوشت: عدم نمایش ساز در رسانه‌های عمومی سبقه‌ای بس طولانی دارد و این دوگانگی بهره‌برداری شدید از مبتذل‌ترین موسیقی‌ها و عدم نمایش سازهای مولد موسیقی اصیل و سنتی، امر تازه‌ای نیست. چندی پیش علی قمصری آهنگساز و سرپرست گروه «همنوازان حصار» حتی از تسری این بایکوت به تبلیغات شهری خبر داد که بر این اساس اگر تبلیغات منضمم به ساز باشد، باید تصویر ساز از دل پوستر‌ها بیرون کشیده شود تا احیاناً عمل حرامی رخ ندهد و یا شاید تبلیغ وسیله حرامی نشود؟!

در همان زمان که این مسئله مطرح شد، تذکر داده شد که آنچه امروز تحت عنوان موسیقی سنتیِ اصیل ایران زمین شناخته می‌شود، مصداق لهو و لعب نیست و به همین دلیل، نه موسیقی‌اش، حکم لهو را دارد و نه آلت نوخاتنش، حکم آلت لهو را دارد. با این حال اگر بر فرض محال، آن گونه که مسئولان صداوسیما تشخیص داده‌اند و عمل کرده‌اند، چگونه است که همه نوع موسیقی -حتی موسیقی خالتوری- از صداوسیما پخش می‌شود اما فقط ابزار نواختش نشان داده نمی‌شود؟ مگر می‌شود امری حلال باشد اما ابراز اصلی‌اش حرام باشد؟!

در همین زمینه چندی پیش همایون شجریان فرزند استاد محمدرضا شجریان و میراث‌دار صدای پدر، به پخش نشدن تصویر ساز در تلویزیون اشاره کرد و گفت: «رسانه ملی که می‌تواند نقش بسیاری داشته باشد ساز را نشان نمی‌دهد اما اگر نشان بدهد، موسیقی در این سرزمین دگرگون می‌شود. در برنامه «دستان» هم که به موسیقی می‌پردازد یک گلدان جلوی نوازنده می‌گذارند.»

تهمورث پورناظری، آهنگساز و نوازنده تار و تنبور هم با اشاره به همین موضوع گفت: «متاسفانه ظاهرا شبکه‌های ماهواره‌ای آن طرف با صدا وسیما یک هدف را دنبال می‌کنند. به طوری که آنها انواع سازهای غربی را نشان داده و موسیقی‌های از نوع سخیفش را پخش می‌کنند و در اینجا هم صدا و سیما هیچ ساز ایرانی را نشان نمی‌دهد و نتیجه‌اش این است که نوجوان ایرانی ساز غربی را بهتر از سازهای ملی خودمان می‌شناسد.»

با این حال این دوگانگی زمانی پیچیده‌تر می‌شود که درمی‌یابیم ساز در کانال تلویزیونی کشورمان همچون جام جمِ جهانی حلال است و حتی مجریانش راحت‌تر از مجریان دیگر شبکه‌ها ظاهر می‌شوند اما همین ساز در سایر کانال‌های داخلی که تمامی کشور به آنها دسترسی دارند به نمایش در‌نمی آید؟ آیا ایرانیان خارج نشین و دارندگان استارباکس که علاوه بر شبکه‌های داخلی، به شبکه‌های تازه تاسیس و جام‌جم جهانی دسترسی دارند، از صلاحیت ویژه‌تری برخوردارند؟!

حال علیرضا قربانی در همان راستای گفته‌های متفاوتی را بیان کرده و درباره چرایی این یک دوگانگی در عملکرد تلویزیون پیرامون موسیقی سنتی سخن به میان آورده است. قربانی گفته است: «تلویزیون سلاح سرد را نشان می‌دهد آن هم نه به عنوان یک شی قبیح، اما از نشان دادن ساز اکراه دارند. این بزرگترین توهین است. در شبکه جام جم ساز و مضراب نشان می‌دهند اما شبکه‌های سراسری نه. این به دلیل داشتن برد تبلیغاتی در خارج از کشور است؟ این بوی ریاکاری می‌دهد که یکی از آفت‌های جامعه ماست.»

تصور می‌شود چنین رفتارهای سلیقه‌ای بیش از پیش منجر به کوچِ ذهن میلیون‌ها مخاطبی به شبکه‌های ماهواره‌ای شود که توان پرداخت بلیت 80 هزار تومانی کنسرت کیهان کلهر، حسین علیزاده، شهرام ناظری، همایون شجریان، علیرضا قربانی و... را ندارد و چون رسانه ملی زمینه نمایش برنامه‌های موسیقیایی ایشان که در کشور اجرا می‌شود را فراهم نمی‌سازد، مجبورند این چنین برنامه‌ها را از شبکه‌های خارجی پی بگیرند.


اگر حتی از این فرصت‌های کاملاً مشروع برای حفظ میلیون‌ها مخاطب بهره نبرد، چگونه می‌توان درباره حفظ میلیون‌ها مخاطب برای تلویزیون سخن گفت؟ اندکی به دورنمای پیش روی رسانه ملی بیاندیشیم. از عمر نخستین ساز باقی مانده برای بشر امروز بیش از 35 هزار سال می‌گذرد اما انگار این زمان برای آنکه تکلیف خودمان را با این ابزار هنری مشخص کنیم، کافی نبوده و باید فرصت بیشتری داد تا به جمع بندی مشخصی در این باره رسید!




صدا و سیما؛ بازوی تبلیغاتی یک گروه اقلیت؟

سایت الف نوشت :در خبرها آمده بود که بینندگان برنامه های ماهواره ای در ایران نسبت به گذشته به یک رکورد حیرت انگیزی رسیده و از یک درصد بیننده به مرز هفتاد درصد صعود کرده.


سئوالی که به ذهن هر شنونده ای خطور می کند این است که علت اصلی این اتفاق چیست؟ گرچه می شود دلایل گوناگونی برای این مسئله یافت ولی به جرئت می توان گفت یکی از مهم ترین عوامل اصلی و شاید اصلی ترین عامل رفتار و شیوه ی مدیریت و سیاست های یک سویه و یک طرفه و مردم گریزانه ی صداوسیماست. صدا و سیما که با پول مردم و از جیب بیت المال اداره می شود و قرار بر این بوده و هست که رسانه ی همه ی مردم ایران باشد و به قول خود رسانه ای ملی باشد در چند سال اخیر به بازوی تبلیغاتی و جناحی و سیاسی و رسانه ای یگ گروه اقلیت در ایران تنزل یافته و مبلغ دیدگاه های یک اندیشه سیاسی که فقط به حذف دیگران می اندیشد مبدل شده است.


هیچ گزارش یا خبری نیست که در آن صدا و سیما جانبدار تفکر و رفتار و کردار روش های افراطی و حذفی کسانی نباشد که فقط خود را حق مطلق می دانند و دیگران همه باطل و غیر خودی می باشند.


بسیاری از برنامه های صدا و سیما به جای ایجاد وحدت ملی و همدلی عامل تفرقه و کینه و نفرت و جدایی مردم از یکدیگر شده است. به راستی برنامه های یکسویه و بمباران تبلیغاتی صدا و سیما در جریان برنامه های مراسم روز نهم دی باعث تحکیم وحدت ملی شده است یا تفرقه و تازه کردن اختلافات و کینه ها؟ کافیست یک نظرسنجی از مردم شود تا مشخص شود که مردم تا چه حد با این برنامه های یکسویه موافق بوده اند یا خیر؟


صداو سیما بدون کوچکترین حق اعتراض یا پاسخگویی به دیگران و منتقدین خود و سیاست های خود فقط و فقط یک مسیر را می رود و آن تحکیم پایه های یک اقلیت افراطی که در انتخابات اخیر نیز شکست سنگینی خورد و نامزد مورد نظر آنان با تمام رانت ها نتوانست بیشتر از چهار میلیون رای کسب کند.


صدا و سیما حتی با زنان این مرز و بوم نیز برخورد ابزاری می کند. وقتی که قرار باشد از زنان بدحجاب و بی حجاب انتقاد شود صدا و سیما در صف نخست منتقدین ای گونه پوشش زنان است و وقتی قرار است انتخاباتی برگزار شود و یا راهپیمایی انجام شود همین زنان بدحجاب به یک باره غسل تعمید داده می شوند و آنان در صدر اخبار صدا و سیما قرار می گیرند.


صدا و سیما کوچکترین خبر قتل یا ضرب و شتم و یا ستمی را در گوشه ای از اروپا یا آمریکا بر هر شهروند غربی پیاپی گزارش و خبر از آنان پخش می کند و در سوگ عدالت و آزادی و انسانیت اشک ها می ریزد ولی چه خبرهای تکان دهنده که در بیخ گوش صدا وسیما رخ می دهد و مردم به قول صدا و سیما رشید و بزرگ ایران نباید از آن خبری از تلوزیون خود کسب کنند.


اینجاست که تنها یک راه می ماند و آن هم پناه بردن به رسانه های بیرون از مرزهای کشور و کسب اطلاع از شبکه های ماهواره ای خارج از کشور. وقتی صدا و سیما این گونه مردم را به تمسخر و بازی گرفته و چونان کودکان با آنان برخورد می کند راهی جز پناه بردن به این شبکه ها برای کسب خبر نیست. بدین صورت است که آقای ضرغامی و تیم همراه او باید به مردم و بیت المال مردم پاسخگو باشند که با این امانت چه کرده اند؟ آیا می توانند در دادگاه عدل الهی پاسخگوی این عملکرد خود باشند و یا این که با توجیهات گوناگون از پاسخ گویی شانه خالی می کنند اگرچه در دادگاه عدل الهی نمی شود از چنگ عدالت گریخت.


بیاموزیم که شنونده‌ خوبی باشیم

برای اینکه بتوانیم نقشی مفید در یک گفت وگوی سازنده ایفا کنیم، نیازی نیست حتماً سخنور خوبی باشیم. خوب سخن گفتن، اولویت در سازمان دادن گفت وگویی بانشاط و مثبت با افراد نیست. سخنوری، تنها به گفت وگو کمک می کند؛ اما آن را نمی سازد.


برای اینکه عضوی سازنده در یک گفت وگو باشیم، بایستی نخست برای این پرسش کانونی پاسخی بیابیم که چرا افراد برای گفت وگو به نزد ما می آیند؟ آیا می آیند تا از ما مشاوره بگیرند؟ نیازمند نصایح ما هستند؟ دلشان برای هم کلامی با ما تنگ شده است؟ می خواهند اخبار جدید را از ما بشنوند؟ آمده اند تا وقت خود را با سخنان ما پر کنند؟ همه این دلایل و موارد دیگری از این دست در مواقعی خاص علت گردآمدن افراد در یک گفت وگو با ما می تواند باشد؛ اما ریشه پاگیری گفت وگوها و هم نشینی ها را بایستی در جای دیگری سراغ کرد.


انسان تشنه شنیده شدن است. در جهانی که گسترش شبکه های اجتماعی و اتاق های اینترنتی و گرفتاری های روزمره هر روز روابط انسانی را کمرنگ تر و انسان را تنها تر می کند، نفس شنیده شدن دوچندان اهمیت می یابد. انسان به کجا می تواند سخن دل خود را ببرد؟ این همان نکته ظریفی است که بایستی بر آن تمرکز کرد و بر بنیادش، گفت وگویی سازنده را شالوده ریخت. انسان ها در اکثر اوقات پیش ما می آیند تا شنونده شان باشیم. می خواهند وقتی به ما حرف می زنند، چشم در چشمشان بدوزیم و با تایید آرام سر و لبخندی فروتنانه بر لب، رشته عاطفی شان را به ما گره بزنند. انسان ها نمی آیند که ایرادگیری شوند؛ نمی آیند که مورد انتقاد یا سرزنشی آشکار یا نهفته قرار گیرند؛ نمی آیند که با بازگویی سرشکستگی ها و خطاهایشان از سوی ما، مشکلشان تشدید شود و در خود فرو روند. آن ها می آیند تا خود را بیرون بریزند و سبک شوند.


از این روست که منطق در گفت وگو هر چقدر مهم است؛ اما «همدلی» جایگاهی بس والاتر دارد. انسان ها برای ایجاد حس همدلی به گفت وگو می نشینند و وقتی باعلاقه و همدلانه به آن ها گوش فرا دهیم و با دردشان همدردی و با شادی شان شادی کنیم، رسم گفت وگوگری را بجا آورده ایم. در شنوندگی بایستی مهارت یافت؛ بیش از حتی سخنوری. گفت وگوگر خوب، کسی است که قبل از هر چیز، رسم شنیدن بداند.



به قلم:مجید زهری

چاپ شده در روزنامه قانون 3 دی 92


داناى توانا ...



خداست آن کس که شما را ابتدا ناتوان آفرید، آنگاه پس از ناتوانى قوّت بخشید، سپس بعد از قوّت، ناتوانى و پیرى داد. هر چه بخواهد مى آفریند و هموست داناى توانا. ﴿الروم: ٥٤﴾


اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً ۚ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ

هر چیز که در جستن آنی، آنی


تا در طلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه ی نانی، نانی


این نکته و رمز اگر بدانی دانی
هر چیز که در جستن آنی، آنی

بد دردی است این بی دردی


بد دردی است این بی دردی . و چه اثرات بدی میگذارد این بیماری بر انسان .


 خوش خیالی ، بی تفاوتی ،
 
سکوت و فراموشی از آثار کشنده این بیماری است .


اگر نسبت به بی عدالتی بی تفاوتی ، اگر با خوش خیالی به مشکلات نگاه میکنی و اگر از یاد برده ای

انسانهای بزرگی را که برای عزت من و تو از آزادی محرومند و


 اگر بجای فریاد سکوت اختیار کرده ای بدان که به بی دردی مبتلا شده ای و چه درد بزرگی است این بی

دردی.



*حسین زمان

گوهر این کانی...

 
جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی


بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی


صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم


یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی


گر نامه نمی‌خوانی خود نامه تو را خواند


ور راه نمی‌دانی در پنجه ره دانی


بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس


با سنگ دلان منشین چون گوهر این کانی





دیوان شمس



یادم می آید...

یادم می آید
یکبار زنی از ایام بنفشه به من گفت:


"هنوز گرسنگی نکشیده ای
تا ببینی چطور کلمات_ارزان را

فراموش خواهی کرد"


کمی فقط کمی به دروغ گفتم:"حق با شماست"


اما میشود هم عاشقانه سرود
هم از مردم.هم از امید.


من عمری ست که به عمد این بازی راباخته ام...



سید علی صالحی


قرار ما همین بود

 قرار ما همین بود
که برمی گردد،

آخرین روز یکی از همین هفته ها
آخرین هفته ی یکی از همین سال ها
آخرین سال...

و گاهی خیال می کنم
بازگشته او همین حدود،

شاید حواس من، خسته
شاید خیال من، بی راه
شاید که راه من، بسته!

هیچ دقت کرده اید ؟

هیچ دقت کرده اید ؟ جماعتی هستند که همواره مخالفند و در مقابل همه چیز جبهه می گیرند . اگر بگویی به سپیدی دل بسته ای ، سرزنشت میکنند که چقدر بی روح و بی احساسی و چنانچه از سیاهی بگویی بر انتخابت یورش می برند که چقدر تلخ و تیره ای . بر آنی که هستی و میگویی می تازند و از آنی که نیستی سرزنشت میکنند .

 

از خود هیچ ندارند ، نه اراده ای و نه حتی عقیده ای اما بر عقاید همه هجوم می برند . همه چیز را نفی میکنند و برای هیچ چیز اثباتی ندارند . نه نیمه پر و نه نیمه خالی که اصولا لیوان را نمی بینند . تنها خود را مثبت میبینند ، خودی که تهی از همه چیز است ، خالی ، بدون علم و شعور و آگاهی و البته دلیل این خصوصیات و رفتارها کاملا واضح است ، نادانی و خودبینی .

 

من از این جماعت بیم دارم . مثل آفتی هستند در باغ میوه ، مثل ملخ های غارتگر در مزارع گندم . البته این رفتارها ارتباط چندانی با مدارک دانشگاهی ندارند و در میان افراد با تحصیلات دانشگاهی کم نیستند . گویا ماموریتشان در جامعه تزریق انرژی منفی و سنگ اندازی مقابل هر جسم دارای حرکت است . باور کنید این افراد خطرشان جدی است . کمی دقیق تر به اطرافمان نگاه کنیم حتما چند نفری از ایشان را می بینیم .



* حسین زمان


تا به عدم نمی‌رسی دور نماست زندگی

 

عمرگذشت و همچنان داغ وفاست زندگی 
زحمت دل کجا بریم آبله پاست زندگی 
دل به زبان نمی‌رسد لب به فغان نمی‌رسد 
کس به نشان نمی‌رسد تیر خطاست زندگی


پرتوی ازگداز دل بسته ره خرام شمع 
زین‌کف خون نیم رنگ پا به حناست زندگی 
تا نفس آیت بقاست ناله‌کمین مدعاست 
دود دلی بلندکن دست دعاست زندگی


از همه شغل خوشترست صنعت عیب پوشیت 
پنبه به روی هم بدوز دلق‌گداست زندگی 
یک دو نفس خیال باز، رشتهٔ شوق‌ کن دراز 
تا ابد از ازل بتاز ملک خداست زندگی


خواه نوای راحتیم خواه طنین‌کلفتیم 
هر چه بود غنیمتیم صوت و صداست زندگی 
شورجنون ما و من جوش وفسون وهم وظن 
وقف بهار زندگیست لیک کجاست زندگی


جز به خموشی از حباب صر‌فهٔ عافیت‌که دید 
ای قفس اینقدر مبال تنگ قباست زندگی 
بیدل ازین سراب وهم جام فریب خورده‌ای 
تا به عدم نمی‌رسی دور نماست زندگی


بیدل دهلوی