تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

آرامش

من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه, از پل ,از موج
پرم از سایه برگی در آب

چه درونم تنهاست!

.

.

وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ، جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است.

 

حق ...

بزرگی یک ملت در ثروتمند بودن یا قدرتمند شدن نیست؛ اینها فقط بخش کوچکی از آثار آن است.
 بزرگی یک ملت در عظمت جان اوست. بزرگی به آن است که بتوانیم امور ظاهرا ناسازگار را با هم داشته باشیم.

 خانه کوچک مکانی است فقط برای «من»، اما در خانه بزرگ برای دیگران هم جا وجود دارد. کارفرمایی که جانش کوچک بود فکر می‌کرد جز با تجاوز به حقوق کارگران نمی‌تواند مالی بیندوزد، حال آن که کارآفرین بزرگ تنها راه سود بردن را سود رساندن می‌بیند. همین‌گونه است تفاوت کارگر کوچک و کارگر بزرگ. به هزار دلیل تنها راه بهره‌مند شدن این است که همه با هم بهره‌مند شوند، اما کسانی که کوچکند ظرفی ندارند که در آن دیگری هم بگنجد. همچنین است تفاوت دینداری که بزرگ است و دینداری که کوچک است.

 دیندار بزرگ امام صادق (ع) است که در خانه خدا می‌نشیند و با منکر خدا حکیمانه گفتگو می‌کند. حقیقت خانه خدا همان قلب اوست که برای همگان جا دارد و برای همه حق قائل است؛ حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن. آری بزرگ بودن، و الا بزرگ به کوچک چه کار دارد؟

رهایم کن---

رهایم کن
خیال واهی "ماتم سرایی"!
من انسانم،
نه مرغ بسمل هر سفره ی زهد ریایی
صدای نعره ی هر بی سر و پا،
- چه می آزاردم ،برپاست شب ها-
بساط سور وسات مفتخواران،
همان سوداگران و اشک کاران!
به نام و یاد آن انسان مظلوم،
دهان ها بسته اند و خسته حلقوم!
یزیدی سیرت و چشمان گریان؟!
خدایا روح شیطان گشته عریان!
من انسانم،
نه چون "‌تو" ای کلاغ پیر ،
از هر لاشه ی گندیده با لبخند گردی سیر!
محرم ماه خواب آلودن و افسانه بافی نیست،
شباهنگ بلند سینه ی سرشار از فریاد تاریخ است:
تو ای انسان،
بدان راه شرف ،آزادگی باقیست!

خودآگاهی ...

ای خداوند!

 به علمای ما مسئولیت و به عوام ما علم
 به مومنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان
 به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب
...

 به زنان ما شعور  و به مردان ما شرف
 به پیران ما آگاهی و به جوانان ما اصالت
 به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده
...

 به خفتگان ما بیداری و به دینداران ما دین

 به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد

 به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف ...

 به نومیدان ما امید و به ضعیفان ما نیرو
 به محافظه کاران ما گشتاخی
 به نشستگان ما قیام  و به راکدان ما تکان
...

  به مردگان ما حیات

  به کوران ما نگاه

  به خاموشان ما فریاد ...

 به مسلمانان ما قرآن
 به شیعیان ما علی(ع)
 به فرقه های ما وحدت
...

 به حسودان ما شفا
 به خودبینان ما انصاف
به فحاشان ما ادب
...


 به مجاهدان ما صبر
 به مردم ما خودآگاهی
...

 و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری
 و شایستگی نجات و عزت
 ببخش


...


دکتر شریعتی

سرزمین واژه های وارونه

اینجا سرزمین واژه های وارونه است:

جایی که گنج، "جنگ" می شود

درمان، "نامرد" می شود
قهقه، "هق هق" می شود
اما دزد همان "دزد" است

درد همان "درد"

و گرگ همان "گرگ"