رهایم کن
خیال واهی "ماتم سرایی"!
من انسانم،
نه مرغ بسمل هر سفره ی زهد ریایی
صدای نعره ی هر بی سر و پا،
- چه می آزاردم ،برپاست شب ها-
بساط سور وسات مفتخواران،
همان سوداگران و اشک کاران!
به نام و یاد آن انسان مظلوم،
دهان ها بسته اند و خسته حلقوم!
یزیدی سیرت و چشمان گریان؟!
خدایا روح شیطان گشته عریان!
من انسانم،
نه چون "تو" ای کلاغ پیر ،
از هر لاشه ی گندیده با لبخند گردی سیر!
محرم ماه خواب آلودن و افسانه بافی نیست،
شباهنگ بلند سینه ی سرشار از فریاد تاریخ است:
تو ای انسان،
بدان راه شرف ،آزادگی باقیست!
مرسی طاها
سلام و درود بر جان پاکت
ای شکرانه سلامت برای طاهای عزیز در این وقت سحرگاهی که خیلی هم دوستش دارم بهترین ها را کادو کرده به دل پاکش هدیه کن
تو ای انسان بدان راه شرف آزادگی باقیست
مرسی طاها
سلام و صد سلام بر شما و متن خیلی زیبا و فکورانه شما
نمی دانم این شعر و یا نثر زیبا از خود شما و یا کس دیگری است
واقعا تحسین برانگیز بود.
ممنونم