تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

قرار ما همین بود

 قرار ما همین بود
که برمی گردد،

آخرین روز یکی از همین هفته ها
آخرین هفته ی یکی از همین سال ها
آخرین سال...

و گاهی خیال می کنم
بازگشته او همین حدود،

شاید حواس من، خسته
شاید خیال من، بی راه
شاید که راه من، بسته!

نظرات 4 + ارسال نظر
mohamad جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:46 http://www.irlov.com


دوست عزیز سلام . وب قشنگی دارین . من یه انجمن زدم و خوشحال میشم اونجا بیاین و عضو بشین و هر چند مدت بهمون سر بزنید .

اگر هم همیشه بیاین و اونجا مطلب هم بذارین که به دیدگان ما منت گذاشتین .

یه کوچولو سر زدن ارزشش رو داره. منتظرتون هستم. حتما بیاین.
دوستدار و اردتمند همتون - محمد
www.irlov.com
[گل]

شیدا شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:45 http://sheidayebaba.blogfa.com

درود.
قحطی دوست می آید ، نه هفت سال که هفتصد سال .....!
در سیلوی ذهنم ذخیره و پنهانت می کنم ،
بگو کنعانیان منتظر نباشند ، تقسیم شدنی نیستی
حتی اگر یعقوب بیاید....!
ایام به کام و بدرود.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:48

رفته ای

و من هر روز

به موریانه هایی فکر میکنم

که آهسته و آرام

گوشه های خیال ام را می جوند

تا بی "خیال" نشده ام

برگرد.

علی سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 http://www.110hakim.blogfa.com

در کشور عشق جای آسایش نیست
آنجا همه کاهشست افزایش نیست
بی درد و الم توقع درمان نیست
بی جرم و گنه امید بخشایش نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد