تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

ایران‌امروز محتاج اندیشمند است؛ نه دانشمند

سرزمین ایران در امتداد تاریخ تمدن ساز و فرهنگ زا بوده است. فرهنگی شامل حوزه ها ی فلسفه، مدنیت، ایدئولوژی، حکومتهای سیاسی و اعتقادی، ادبیات، هنر وفن و.... بر خلاف نظر برخی که اخیرا قد و قدمت تمدنش را به 1400 سال تقلیل میدهند، جهان، ایران زمین را با تمدنهایی نزدیک به 10 هزار سال می شناسد و دلایل و اسناد بی شائبه آن از پس کتیبه ها، آثار باستانی و میراث تاریخی بجا مانده و کشف شده اظهر من الشمس است هرچند شاید با تعریف حضرات از تمدن تفاوت داشته باشد. نقش محوری ایران در جهان و دسته کم در منطقه در طول هزاران سال قابل کتمان نیست. از نظر جغرافیایی و ژئو پولتیک نیز از دوران ماقبل رونق راه ابرایشم تا جنگ جهانی دوم اهمیتش در رخدادهای تاریخی به وضوح همین معنی را میرساند.


ادامه مطلب


 

امروز نیز از بلندی جایگاه و شان ایران همین بس که در جریان مذاکرات هسته ای اخیر در ژنو وزرای خارجه دول قدرتمند جهان به اشارتی سراسیمه فرسنگها فاصله را درنوردیده به شوق توافق با ایران بدان محضر حاضر شدند. این مقدمه ای بود تا بگوئیم که در منطقه ایران امروز و اطراف و اکناف آن مصائبی ریشه دوانده که این گوشه از جهان بشریت را به دوزخی با بدترین و تلخ ترین روزهای نوع بشر مبدل ساخته، چنانکه هرچه اخبار اتفاق بد و خبر قتل و کشتار و فقر و آسیب می شنویم اهم و اکثر آن بدین منطقه مربوط است. از عراق و افغانستان و پاکستان و سوریه و بحرین و یمن و...، بصورت روزانه خبر از بمب گذاری، جنگ، همنوع کشی و مصیبت شنیده می شود و ایران هم ناخواسته سهمی از آسیب آن فجایع خواهد برد.


این مصائب نیمی ریشه های بومی و محلی دارد و نیمی هم تزریقی و تحمیلی از ماورای این منطقه است. پیش از این هم زمینه چنین مشکلات و مصائبی در منطقه بوده و بر روزگارش عارض میشده است لیکن وجود مرکز ثقلی بنام ایران همواره با نقش محوری و چاره گرش، درمان و طبیب دردهای منطقه و مشکل گشای آن بوده است اما امروز چرا ایران نتوانسته حداقل از نظر فکری و اندیشه ای چاره ای در کار کند؟


دو دلیل کلی برای پاسخ به این پرسش به ذهن می رسد: یکی دلیل خارجی که منشاء آن کارشکنی و نفوذ قدرتهای فرا منطقه ای است. دوم: دلیل داخلی که عدم پویایی اندیشمندان، نظریه پردازان فلاسفه و حکیمان ایران امروز در ارائه اندیشه های بشری و مدنی نو از اهم آن می باشد. در این مجال از آنجا که دلیل خارجی را معلول علت و مشکل درونی می دانیم به دلیل داخلی می پردازیم. ایران بلند مرتبه حتی به گاه شکست از دشمنان و متجاوزان خارجی نیز، نه تنها به رنگ و فرهنگ حکومت غالب و فاتح در نیامده بلکه ضمن جذب کردار و پندارهای نیک آنها، به مدد و اتکای فرهنگ پرمایه و کهن خویش فرهنگ متجاوز را استحاله نموده است. تاریخ نشان داده حکومت هایی که ایران را فتح نموده اند پس از مدتی ایران را کشور مرکزی حکومت خود دانسته و به فرهنگ آن گرویده اند. فرهنگی که اسکندر، اعراب و مغول را در خود حل نمود.


و آن مهم به یمن وجود اندیشمندان و حکیمانی بوده که با تشخیص مصلحت و واقعیت موجود و انتخاب بهترین ایدئولوژیها بی تعصب و با تعقل، نسخه فلسفی و ایدئولوژی و فرهنگی خود را به مردم منطقه و جهان عرضه داشته اند و ملتها، سیاستمداران و دولتیان نیز به آن توسل و تمسک جسته اند. در دوران معاصر نیز جنبش مشروطه اوج پویایی و تلاش فکری و فلسفی ایرانیان بوده که تا سال 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی امتداد دارد. لیکن متاسفانه پس از آن پیروزی از آنجاکه بن مایه جنبش سیاسی بود، قشر روشنفکر و ایرانیان خردمند کار را تمام شده دیدند و از تدبر و تفکر و ارائه رهنمودهای بشر دوستانه و توجه به سایر ممالک منطقه و ایدئولوژی های آنها غافل شدند.


کم فروغی های اندیشمندان چشمگیر و تعجب آور است. در این مدت دانشگاهها، ادیبان، روشنفکران و علمای البته خارج از مجموعه دولت و سیاست، چنان اندک و کم اثر به مقولات نظری و مباحث اندیشه ای و فلسفی پردخته اند که سالهاست شخص نامی و مورد اقبال عامه و شهیری ظهور و حضوری نظیر سابق نداشته است. براستی چند اندیشمند توانسته اند قرائت افراطی و طالبانی از اسلام در منطقه را در قالب نقدی مطرح و مشهور به چالش بکشد؟


چند مولف کتابی درخور توجه و مطرح در نقد گروههای تکفیری و افراطی به چاپ رسانده؟ و یا در زمینه ها ی حقوق مدنی، حقوق اساسی و سیاسی و یا نقدی ادبی و پژوهشی تاریخی،کتابی یا رساله ای تالیف شده که نامور شود و فی المثل به شهرت (دوقرن سکوت) رسیده باشد؟


اصلا چرا دیگر امام موسی صدری پیدا نمی شود که گرد نظریاتش اجماعی چنان ببینیم؟ کدام میتینگ و سخنرانی در این سالهای اخیر در دانشگاه ها در خصوص مسائل روز در اذهان ماندگار شده است؟ اما در این مدت چه بسیار دکتر و استاد در همین زمینه ها فارغ التحصیل و دست به کار شده اند. کتب بسیاری چاپ شده که حرفی تازه نداشته اند. مدارک عالی تحصیلی فراوانی صادر ولی کمتر شخصی از دارندگانشان نامشان به تاریخ ایران گره خورده است. ایران امروز ما نیازمند اندیشمندان است تا از فحوای تفکر و اندیشه ها ی نو و بدیع آنان حرفی تازه بگوش ملت برسد.


دانشمندان اصولا در هر جامعه و عصری حضور دارند و هستند افرادی که دانشی را تحصیل و در آن عالم و خبره شوند. اندیشمند بنظر نگارنده فرقش با دانشمند این است که او بر اساس نیاز روز و در پی راهگشایی به کمک اندیشه و دانش خود، می تواند طرحی نو در اندازد یا لااقل حرفی نو بزند، لیکن دانشمند حرف ها و طرحهای قبل از خود را و آنچه تالیف و تحقیق شده رابخوبی فرا گرفته و در واقع حافظه ای اطلاعاتی است که برای برنامه ای تازه پردازش نشده و تنها ذخیره و گنجینه ای است که فعلیت آن در امور جاریه نمود دارد.


ایران و منطقه امروز نیازمند افراد و کتبی نظیر آنچه در دوران روشنفکری غرب ظهور داشته و موجب تحول فکری و اندیشه ای آن شدند، می باشد. نیازمند نظایر ژان ژاک رسو و کتاب رهگشایش "قراردادهای اجتماعی"، لیکن باب مکان و زمان ما. نیازمند منتسکیو و کتاب مستطابش" روح القوانین" و نیازمند مباحثی نظیر طبع آزمایی ها ی کانت و جان لاک و هگل، لیکن با موضوع روز منطقه. یا حتی با کمی دقت در روشنفکری ملی و در موطن خودمان، نیازمند به روز شده متفکران و بزرگانی نظیر بزرگان مشروطه چون آیت الله نائینی و کتاب مشهورش"تنبیه الامه و تنزیه المله" و یا حتی در ادیبات سیاسی بزرگانی چون ملک الشعرا و دهخدا و هم دیگران آن جنبش کمال گرا.


جنبش مشروطه بواقع فرهنگ و گفتمانی کاز ساز بود و هرچند بن مایه ای سیاسی داشت لیکن با تدقیق در احوال اشخاص و آثار رجالش، حوزه ها ی عمل و تحرک آن هم درادبیات هم در سیاست هم حقوق و هم دین می بینیم. اندیشمندان امروز ما می بایست در مراکز تبادل اندیشه مانند دانشگاهها ابراز وجود نمایند در حالیکه امروزه، در دانشگاههای ما، نه تبادل نظر ی است، نه تبادل و عقیده ای و نه مناظره ای بین اندیشمندان و...!


گویا دغدغه اشتغال بعد از فراغت از تحصیل همه هم و غم دانشجویان و ماندن در مسند تدریس بزرگترین آرمان اساتید آنجاهاست. روزنامه های ما باب طبع مخاطبین چنان درگیر سیاست روز هستند که جایی برای مقالات اندیشمندان در صفحاتشان وجود ندارد. اصلا شاید اندیشمندی فعال نیست و نه می گوید و نه می نویسد. حتی ما سی سال است فعال و متکلمی در حوزه اندیشه و روشنفکری به شهرت و جذبه شریعتی نداریم.


ادامه این روند در ایران نقش اندیشه ساز و تربیت کننده اش را کمرنگ کرده و خطر اشاعه جهل از منطقه و قبول آن جهل و نهادینه شدن رفتار جاهلانه نظیر ترور و آدم کشی های اعتقادی در برخی نقاط منطقه سخت پیرامون ایران را تهدید می کند. ما در این برهه اندیشمندان فعال تاثیر گذار و ایثارگر و جسور نیاز داریم و الا دانشمندان بی اثر بسیارانند.



کامران منصوری‌جمشیدی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد