وزیر ارتباطات در صفحه خود در شبکه های اجتماعی داخلی وعده داد: تا پایان امسال سرعت اینترنت افزایش پیدا کند.
محمود واعظی که دیروز آنلاین با مخاطبانش گفت و گو می کرد، گفت: ما یک وزارتخانه ای هستیم که هرچه بستر فنی خود را بالا ببریم سرعت اینترنت بالا می رود.سرعت اینترنت با دستور بالا نمی رود. بنده خواهشم این است که ما را درک کنید و خواسته هایتان در حد 4 ماهی باشد که من به وزارتخانه آمده ام. یک فرصت دوساله به من بدهید تا مشکلات را حل کنیم. من می دانم که سرعت پایین است و قطع و وصل می شود و در حال برطرف کردن مشکل هستم.
واعظی درباره فیلترینگ و سیاست های مربوط به آن هم گفت:درباره سوالات مختلفی که در رابطه با فیلترینگ وجود دارد باید بگویم سیاست های دولت یازدهم با دولت قبلی متفاوت است. این دولت در کمیته تعیین مصادیق 6 عضو دارد. ما حتی چندین سایت فیلتر شده خارجی را بررسی کردیم و دیدیم مشکلی ندارد و حتی در ارتباط با وی چت آن را هم پیشنهاد دادیم قسمت NEAR BY را اگر کمیته معتقد است ایراد دارد فیلتر کنیم و بقیه قسمت هایش را مردم بتوانند استفاده کنند.
رخشان بنیاعتماد کارگردان مطرح سینمای کشورمان پس از 7 سال دوری از جشنواره فجر، با فیلم «قصهها» در بخش اصلی مسابقه سینمای ایران سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر حضور خواهد داشت.
رخشان بنیاعتماد در رابطه با آخرین ساخته سینمایی اش، در متنی نوشته است: «فیلم قصهها ساخته نمیشد مگر، به همت جمعی از خانواده سینمای ایران و حمایت "شیرین دیباج".بعد از نزدیک به سه دهه فیلمسازی هنوز شخصیتهای فیلمهای مستند و سینماییام برایم زنده و با آنها زندگی می کنم.«قصهها» برگشت دوباره به شخصیتهای فیلمهای قبلیام در شرایط امروز است. گرچه فیلم «قصهها» روایتی کاملاً مستقل دارد، اما برای خود من و کسانی که فیلمهای قبلیام را دیدهاند، مروری بر سرنوشت آدمها و شرایط اجتماعی سه دهه گذشته است.
به گزارش سینمانگار، در فیلم «قصهها» جمعی از بازیگران مطرح سینمای کشورمان حضور دارند، که به ترتیب الفبا، عبارتنداز: گلاب آدینه، صابر ابر، فرهاد اصلانی، نگار جواهریان، بابک حمیدیان، بهاره دانشگر، ریما رامینفر، حبیب رضایی، عاطفه رضوی، مهراوه شریفینیا، خسرو شهراز، فوژان عارفپور، محمدرضا فروتن، شاهرخ فروتنیان، باران کوثری، پیمان معادی، فاطمه معتمدآریا، حسن معجونی، مهدی هاشمی.
در خلاصه فیلمنامه «قصهها» آمده است: قصهها گذر به هفت موقعیت از زندگی آدمهایی است که در شرایطی شبیه به بسیاری از ما و آدمهای دیگر جامعه، روزگار می گذرانند.
سایت الف نوشت :در خبرها آمده بود که بینندگان برنامه های ماهواره ای در ایران نسبت به گذشته به یک رکورد حیرت انگیزی رسیده و از یک درصد بیننده به مرز هفتاد درصد صعود کرده.
سئوالی که به ذهن هر شنونده ای خطور می کند این است که علت اصلی این اتفاق چیست؟ گرچه می شود دلایل گوناگونی برای این مسئله یافت ولی به جرئت می توان گفت یکی از مهم ترین عوامل اصلی و شاید اصلی ترین عامل رفتار و شیوه ی مدیریت و سیاست های یک سویه و یک طرفه و مردم گریزانه ی صداوسیماست. صدا و سیما که با پول مردم و از جیب بیت المال اداره می شود و قرار بر این بوده و هست که رسانه ی همه ی مردم ایران باشد و به قول خود رسانه ای ملی باشد در چند سال اخیر به بازوی تبلیغاتی و جناحی و سیاسی و رسانه ای یگ گروه اقلیت در ایران تنزل یافته و مبلغ دیدگاه های یک اندیشه سیاسی که فقط به حذف دیگران می اندیشد مبدل شده است.
هیچ گزارش یا خبری نیست که در آن صدا و سیما جانبدار تفکر و رفتار و کردار روش های افراطی و حذفی کسانی نباشد که فقط خود را حق مطلق می دانند و دیگران همه باطل و غیر خودی می باشند.
بسیاری از برنامه های صدا و سیما به جای ایجاد وحدت ملی و همدلی عامل تفرقه و کینه و نفرت و جدایی مردم از یکدیگر شده است. به راستی برنامه های یکسویه و بمباران تبلیغاتی صدا و سیما در جریان برنامه های مراسم روز نهم دی باعث تحکیم وحدت ملی شده است یا تفرقه و تازه کردن اختلافات و کینه ها؟ کافیست یک نظرسنجی از مردم شود تا مشخص شود که مردم تا چه حد با این برنامه های یکسویه موافق بوده اند یا خیر؟
صداو سیما بدون کوچکترین حق اعتراض یا پاسخگویی به دیگران و منتقدین خود و سیاست های خود فقط و فقط یک مسیر را می رود و آن تحکیم پایه های یک اقلیت افراطی که در انتخابات اخیر نیز شکست سنگینی خورد و نامزد مورد نظر آنان با تمام رانت ها نتوانست بیشتر از چهار میلیون رای کسب کند.
صدا و سیما حتی با زنان این مرز و بوم نیز برخورد ابزاری می کند. وقتی که قرار باشد از زنان بدحجاب و بی حجاب انتقاد شود صدا و سیما در صف نخست منتقدین ای گونه پوشش زنان است و وقتی قرار است انتخاباتی برگزار شود و یا راهپیمایی انجام شود همین زنان بدحجاب به یک باره غسل تعمید داده می شوند و آنان در صدر اخبار صدا و سیما قرار می گیرند.
صدا و سیما کوچکترین خبر قتل یا ضرب و شتم و یا ستمی را در گوشه ای از اروپا یا آمریکا بر هر شهروند غربی پیاپی گزارش و خبر از آنان پخش می کند و در سوگ عدالت و آزادی و انسانیت اشک ها می ریزد ولی چه خبرهای تکان دهنده که در بیخ گوش صدا وسیما رخ می دهد و مردم به قول صدا و سیما رشید و بزرگ ایران نباید از آن خبری از تلوزیون خود کسب کنند.
اینجاست که تنها یک راه می ماند و آن هم پناه بردن به رسانه های بیرون از مرزهای کشور و کسب اطلاع از شبکه های ماهواره ای خارج از کشور. وقتی صدا و سیما این گونه مردم را به تمسخر و بازی گرفته و چونان کودکان با آنان برخورد می کند راهی جز پناه بردن به این شبکه ها برای کسب خبر نیست. بدین صورت است که آقای ضرغامی و تیم همراه او باید به مردم و بیت المال مردم پاسخگو باشند که با این امانت چه کرده اند؟ آیا می توانند در دادگاه عدل الهی پاسخگوی این عملکرد خود باشند و یا این که با توجیهات گوناگون از پاسخ گویی شانه خالی می کنند اگرچه در دادگاه عدل الهی نمی شود از چنگ عدالت گریخت.
دولت باید برای من بهعنوان یک لیسانسه کار پیدا کند؛ دولت باید جلوی نابودی جنگلها را بگیرد؛ دولت باید جلوی رشوهخواری در ادارات را بگیرد؛ دولت باید معضل ترافیک را برطرف کند؛ دولت باید آلودگی هوای تهران را از بین ببرد؛ دولت باید نیاز به ویزا گرفتن برای رفتن به کشورهای دیگر را لغو کند؛ دولت باید اجناس باکیفیت در بازار عرضه کند؛ دولت باید... دولت باید... دولت باید... .
اینها تنها چند نمونه انگشتشمار از انتظارات ما از دولت (به نمایندگی از نظام حاکم) است. ما بیش از حد دولتی (و در واقع وابسته به دولت) شدهایم. انتظار داریم هر گرهی، حتی اگر خودمان خِفتاش کرده باشیم را، دولت از زندگیمان باز کند. همین نمونههای بالا را نگاه کنیم. امروزه در هر خانهای دستکم 4-3 نفر دارای تحصیلات دانشگاهی پیدا میشود. حتی بسیاری از پدر و مادرها هم این روزها به فکر گرفتن مدرک دانشگاهی افتادهاند. این جمله را از زبان پدر و مادران بسیاری شنیدهایم که «من دو تا بچه لیسانسه بیکار توی خونه دارم» و این را بهعنوان نقد به دولت وارد میکنند که چرا برای تحصیلکردهها بستر کار فراهم نمیکند؟ از نظر این افراد، هر کسی که لیسانس گرفت حتماً باید یک میز کار در اداره داشته باشد که آبدارچی ساعتی یکبار برایش چای تازهدم بیاورد. فارغ از اینکه آیا دولت متعهد به فراهم ساختن چنین شغلی برای همه تحصیلکردههاست؟ باید پرسید واقعاً چند درصد از مدارکی که این روزها از دانشگاهها و موسسات آموزش عالی صادر میشود، معتبر است؟ چند درصد از این دانشآموختگان دارای سواد لازم به اندازه یک «کارشناس» در زمینه مدرکشان هستند؟ و اگر پاسخ بدهند که «پس چرا دولت به این همه دانشگاه و موسسه غیرمعتبر مجوز فعالیت داده است؟»، باید دید در برابر خیل عظیمی از افراد ضعیف از نظر علمی که راهی تاجیکستان، ارمنستان، آذربایجان و دیگر کشورها میشدند تا به قیمت خروج میزان قابل توجهی ارز، مدرکی بیاعتبار دست و پا کنند، دولت چه باید میکرد؟ اتفاقاً به یقین میگویم بیشتر موسسات آموزش عالی کوچک در ایران، همچنان مدارکشان ارزشمندتر از بسیاری از دانشگاههای به اصطلاح خارجی است. اما ای کاش ما این همه ولع گرفتن مدرک دانشگاهی نشان نمیدادیم تا دولت هم این همه موسسه و دانشگاه غیرمعتبر راهاندازی نمیکرد.انتظار داریم دولت جلوی نابودی جنگلها را بگیرد؛ آن وقت خودمان جنگل را تخریب میکنیم تا بهصورت پنهانی خانهای درون آن بسازیم. یا خانههایی که بدون مجوز درون جنگل ساخته شدهاند را میخریم به این امید که مبلغی بیشتر از حد معمول بپردازیم و سند خانه را تحویل بگیریم. یا خانهای نزدیک جنگل میخریم و بعد با تخریب جنگل و افزودن آن به فضای خانهمان، به حریم جنگل تجاوز میکنیم.
انتظار داریم دولت جلوی رشوهخواری در دستگاههای دولتی و ادارات را بگیرد؛ اما همین که خودمان به کوچکترین مشکلی در ادارات برخورد کردیم، برای آنکه کار را از طریق قانونیاش که به نظر زمانبر است پیش نبریم، دستمان را ابتدا توی جیب کرده و بعد میبریم زیر میز آقای مدیر. و این کار را آنقدر تکرار کردهایم که تبدیل به هنجار شده است. بگذریم مواقعی که برای دور زدن قانون و انجام کار غیرقانونی، متوسل به «زیرمیزی» میشویم.انتظار داریم دولت معضل ترافیک و آلودگی هوا را برطرف کند؛ اما حاضر نیستیم از خانه تا محل کارمان را با تاکسی، اتوبوس واحد و بی.آر.تی، مترو و... برویم. حتماً باید تکسرنشینه توی خودروی خودمان لم بدهیم تا محل کار یا بازار یا دانشگاه و... .
انتظار داریم دولت ویزای دیگر کشورها را لغو کند برایمان؛ اما همین که پایمان وارد خاک دیگر کشورها شد، فراموش میکنیم که ما نماینده مردم ایران هستیم و آنقدر رفتارهای دور از شأن نشان میدهیم که از روی همین رفتارها در برخی از کشورها به راحتی شناساییمان میکنند (بگذریم از صدها نفری که در زندانهای دیگر کشورها به جرم حمل مواد مخدر یا دیگر جرائم، در بازداشت به سر میبرند).انتظار داریم دولت اجناس باکیفیت به بازار روانه کند؛ اما خودمان به کارخانههای چینی سفارش میدهیم تا اجناس تقلبی با بنجلترین مواد اولیه برایمان بسازند و در این راه آنچنان زیادهروی میکنیم که چینیها از این همه خصلت «وطنپرستی»مان شگفتزده میشوند و در کتابها و نشریاتشان در اینباره خاطرات «چگونه ایرانیها آنها را پولدار کردند» را مینویسند.
البته سیستمی که خودش تلاش دارد هر روز چاقتر شود و برخلاف اصل 44، خصوصیسازیاش هم نوعی دیگر از دولتی شدن پنهان باشد، طبیعی است که با چنین انتظارات و بحثهایی روبهرو شود، بنابراین نمیتواند دفاعی از خود داشته باشد. اما واقعاً آیا ما کنشگران منفعلی هستیم که باید به انتظار دولت بنشینیم تا همه مشکلاتمان را برطرف کند؟ یا آنکه خودمان میتوانیم با ملاحظه و خویشتنداری بیشتر، مانع به وجود آمدن بسیاری از این مشکلات شویم؟
به قلم : امیر هاشمی مقدم
چاپ شده در روزنامه قانون - شنبه 21 دی 1392
محققان انگلیسی با نصب کاشیهای هوشمند در راهروی مدارس، انرژی تولید شده توسط گامهای دانشآموزان را به انرژی الکتریسیته تبدیل میکنند.
به گزارش سرویس فناوری خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، فناوری توسعه یافته توسط محققان شرکت انگلیسی Pavegen System، تبدیل انرژی حاصل از راه رفتن به انرژی الکتریسیته بوسیله کاشیهای هوشمند است.
سیستم Pavegen نمونهای از یک ایده ساده برای تولید انرژی پاک محسوب میشود که در سطح معابر یا اماکن پر تردد نصب شده و انرژی حاصل از گامهای عابران را به برق تبدیل میکند.
کف پوشهای این سیستم در بین آسفالت خیابان تعبیه شده و انرژی جنبشی راه رفتن، دویدن یا پریدن عابران پیاده را به انرژی الکتریسیته تبدیل میکند؛ برق تولید شده نیز برای روشنایی لامپهای خیابان و تابلوهای تبلیغاتی مورد استفاده قرار میگیرد.
محدودیت اصلی این فناوری، تولید میزان وات کم انرژی الکتریسیته است و میزان انرژی قابل ذخیره بستگی به قدرت راه رفتن افراد دارد؛ بطور میانگین انرژی ذخیره شده از هر گام، معادل تأمین 30 ثانیه نور برای یک لامپ الایدی خیابان است.
محققان این شرکت، راهروهای مدرسهای در کانتربری را به کاشیهای هوشمند مجهز کردند که انرژی حاصل از گامهای دانشآموزان را در خود ذخیره و به انرژی برق تبدیل میکند.
انرژی برق تولید شده برای تأمین روشنایی راهروهای مدرسه و شارژ دستگاههای الکتریکی مورد استفاده قرار میگیرد که به کاهش هزینههای برق کمک میکند.
هر قطعه از کاشیهای هوشمند Pavegen System با قیمت 76 دلار عرضه میشود.
متأسفانه دولت روحانی در پوشش تدبیر و امید و با شعارهای قشنگ و حرفهای احساسی دارد دستیدستی کشور را به ورطه وابستگی به غرب میافکند و با این کار دستاوردهای گذشته را پایمال میکند. نمونهاش تصمیم جدید دولت به ظاهر مدبر در وارد کردن بنزین از خارج است، آن هم در حالی که کشور عزیزمان در تولید بنزین خودکفا شده است و الآن علاوه بر پالایشگاهها برخی دختران در آشپزخانه خانهها هم بنزین تولید میکنند. اما دولت به ظاهر امید، با سیاهنمایی علیه بنزین تولیدشده در داخل کشور سعی میکند آن را بیکیفیت معرفی کند و عامل اصلی آلودگی هوای کلانشهرها بداند. متأسفانه خبرگزاری ایسنا هم با انتشار عکسی از فراز توچال سعی در نگران کردن مردم تهران و همراهی با شبکههای معاند دارد.
این اقدامات در حالی صورت میگیرد که مردم حاضرند بنزین بیکیفیت تولید داخل را مصرف کنند و هزار درد و مرض بگیرند، اما زیر بیرق اجنبی نروند. آنهایی که عکس تهران را از فراز توچال منتشر میکنند، بدانند که مردم هوای آلوده وطن را به هوای پاک اروپا ترجیح میدهند و حتا لحظهای فکر خروج از کشور به ذهنشان نمیرسد.
دولت آقای روحانی هم که این روزها شمشیر را از رو بسته است و دوستداران وطن را تندرو معرفی میکند و فعالان اقتصادی وطنپرست را مفسد مینامد، بداند که نمیتواند هر کاری که میخواهد بکند و بنزین از خارج وارد کند. این دولت اگر به حال خود رها بشود، حتما میخواهد مسؤولین گذشته را به جرم تولید و استفاده از بنزین ساخت پالایشگاهها و بیمار کردن مردم به دادگاه فرمایشی بکشد. اما روحانی بداند این مردم همچنان در جبهه پایداری خواهند ماند و رایحه خوش خدماترسانی را فراموش نخواهند کرد. انشاءالله مردم بهزودی و در انتخابات مجلس آینده باز هم به بنزین پالایشگاهی رأی خواهند داد و برای چند سال عمر بیشتر، خفت دستبوسی استکبار را تحمل نخواهند کرد. زنده باد بنزین وطن!
باقی بقایتان!
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - طنز روز
رضا ساکی
وقتی زمستان است و هوا سرد، کمتر احساس تشنگی میکنید و مانند تابستان هم عرق نمیریزید. اما باید بدانید که بدن ما با همین تنفس هم آب از دست میدهد.
برای همین هم بدن مجبور است در فصل سرما سخت کار کند تا هوای تنفسیاش را گرمومرطوب کند. برای همین هم امکان دهیدراته شدن (از بین رفتن آب بدن) دور از ذهن نیست. باید بدانید که از بین رفتن آب بدن نیز میتواند باعث سرمازدگی یا خستگی شود. در این فصل نه تنها ورزشکاران در معرض کم آبی قرار میگیرند بلکه امکان دارد بدن همه افرادی که در خانه یا محل کارشان در فضای بسته قرار دارند نیز دهیدراته شود.برای همین لازم است در زمستان هم به اندازه کافی آب بنوشید.
مصرف میوه و سبزیجات سرشار از آب را فراموش نکنید. مصرف سوپهاوخورشهای کم کالری نیز جزو راههای تامین آب بدن هستند. اگر آب خالی دوست ندارید در آن مقداری آب لیموترش، پرتقال یا خیار بچکانید.
روز گذشته ، مجلس شورای اسلامی از توضیحات وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به سؤالات حمید رسایی، قانع نشد و بدین ترتیب ، یک کارت زرد به علی جنتی داده شد. طبق آیین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی، اگر وزیری سه بار کارت زرد بگیرد ، استیضاح می شود.
حال ، هر گرایش سیاسی که دارید کنار بگذارید و تنها با وجدان و انصاف خود به سوال و جواب ها بنگرید.
عکسی پخش می کنند که زنی در حال تک خوانی است و می گویند وزارت ارشاد به او مجوز داده ولی کاشف به عمل می آید که عکس در خارج از کشور گرفته شده است.
از وزیر ارشاد درباره تک خوانی زنان سوال می کنند و او ، نظرات مراجع تقلید در این باره را بیان می کند.بعد می گویند تو چرا از توقیف یک روزنامه ابراز تأسف کردی؟
واقعاً انتظار داشتند وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بیاید و از این که در کشور یک روزنامه توقیف شده ، ابراز خوشحالی و مسرت کند؟ وظیفه قانونی وزیر این بوده که پرونده را به هیأت نظارت بفرستد که فرستاد و اتفاقاً نشریه هم توقیف شده است. وزیر هم در کنار عمل به این وظیفه قانونی ، نظر شخصی اش را گفته است که اتفاقاً بسیار هم متین بوده است.سوال اینجاست که مجلس باید عملکرد وزیر را با قانون تطابق دهد و در صورت عدم تطابق برخورد نماید یا این که به فکر افراد هم کار دارند؟ مگر در اینجا وزیر به وظیفه قانونی اش به طور کامل عمل نکرده است؟
واقع مطلب این است که جریانی در مجلس است که به "بهانه" نظارت ، رسماً وارد فاز لجاجت شده است. این هایی که امروز به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گیر می دهند که چرا جمله ای مبنی بر اظهار تأسف از توقیف یک روزنامه گفتی؟ همان هایی هستند که در برابر هزاران جمله عجیب و غریب و بعضاً دروغ های دولت قبلی، سکوت می کردند و در برابر اقدامات مخرب دولتمردان سابق "صمٌ بکم" بودند و حتی در تأیید خرابکاری ها از یکدیگر سبقت می گرفتند! حالا همان ها ، آنقدر حس نظارت شان گل کرده که فکر می کنند باید به خاطر این که یک وزیر در کنار انجام وظیفه اش - که انجام هم داده - از توقیف یک روزنامه ابراز تأسف کرده ، باید به او کارت زرد بدهند و به استیضاح نزدیکش کنند!
به همین دلیل است که تا کنون که تنها چند ماه از عمر دولت گذشته، به سه وزیر به بهانه هایی یکی نازل تر از دیگری ، کارت زرد داده اند.
مجلسی ها بدانند که "مردم دارند آنها را می بینند و می فهمند که چه خبر است" ؛ این را هم متوجه باشند که ادامه این کارهای حقیرانه ، تنها به لوث شدن ابزار نظارتی مجلس می انجامد به طوری که اگر فردا ، به دلیلی موجه نیز از این ابزار استفاده کنند ، دیگر کارایی سابق را نخواهد داشت.
می گویند حفظ حرمت امامزاده با متولی آن است ؛ مجلسیان نیز حرمت "خانه ملت" را نگه دارند ؛ همین!
منبع: عصرایران ؛ جعفر محمدی
علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، طی حکمی پیروز ارجمند را به سمت مدیرکل دفتر موسیقی منصوب کرد.
در این حکم آمده است:«نظر به شایستگی و تجربیات ارزنده جنابعالی، بنا بر پیشنهاد معاون امور هنری، به موجب این حکم به سمت مدیرکل دفتر موسیقی منصوب میشوید.امید میرود با استعانت از خداوند متعال و تعامل سازنده با اهالی هنر، نسبت به توسعه و ارتقا و گسترش ظرفیتهای موسیقی سنتی و موسیقی نواحی، بهرهگیری از هنر موسیقی در دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، حمایت از تنوع و تکثر در تولید و عرضه موسیقی و گسترش ظرفیتهای موسیقی ایران، موفق و موید باشید.»
پیروز ارجمند دکترای اتنوموزیکولوژی خود را از کشور مالزی گرفته، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر، مدیرکل مرکز موسیقی حوزه هنری، موسس و مسؤول مرکز موسیقی تجربی پردیس هنرهای زیبا، نایب رییس و عضو پیوسته کانون آهنگسازان سینمای ایران، عضو شورای هنر موزه دفاع مقدس، عضو هیأت علمی مولفان فرهنگنامه زبان فارسی و شورای واژهگزینی موسیقی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مشاور عالی دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو ایران و عضو شورای عالی آموزش و پژوهش موسیقی صدا و سیما است.
او همچنین در زمینه موسیقی محلی فعالیتهای پژوهشی گستردهای داشته است.وی همچنین سابقه تدریس در دانشگاههای متعددی از جمله دانشکده موسیقی دانشگاه هنر، دانشگاه دولتی برلین، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی را دارد.
ارجمند به عنوان آهنگساز در پروژههای متعدد سینمایی و تلویزیونی هم حضور داشته است.
کف و سوت به افتخار حنجره مادر
صدایش مفسده نبود، معرکه بود
وزیر ارشاد روز گذشته به مجلس رفت تا به سوالات حمید رسایی، نماینده تهران پاسخ بدهد. در جریان این پرسش و پاسخ بحث دامنه داری درباره مفسده برانگیز بودن یا نبودن تک خوانی و جمع خوانی خانم ها درگرفت. رسایی معتقد بود هرگونه خوانندگی خانم ها مفسده برانگیر است اما وزیر به لالایی تیتراژ پایانی سریال مختار که بارها از تلویزیون پخش شده استناد می کرد.
حالا ما که دل در گرو مهر هر دو طرف ماجرا و به طور کلی همه مسئولان نظام داریم، این وسط حیران مانده ایم که کدامشان درست می گویند؟ از یک طرف نگاه نافذ و چاله روی لپ رسایی در سنگر او پایبندمان کرده و از طرف دیگر غبغب آرمیده روی آخرین دکمه بسته شده پیراهن جنتی به سمت او فرایمان می خواند.
در هر صورت وقتی پای مصالح مملکتی به میان می آید باید فارغ از دلبستگی های اینچنینی به دنبال احقاق حق باشیم. در گام اول باید تحقیق شود که آیا لالایی پایانی سریال مختار کسی را از راه به در کرده یا نه. مواردی گزارش شده که به محض شروع این تیتراژ خیلی از مردان متاهل و مجرد با عجله شال و کلاه کرده و از خانه بیرون می زدند؛ اما هنوز ثابت نشده که به دنبال مفسده می رفتند یا فقط می خواستند کمی قدم بزنند تا غذایشان هضم شود. در گام بعدی این سوال مطرح می شود که اگر تک خوانی خانم ها مفسده است، پس چرا شبکه نسیم صدای مادرانی که به صورت ریتمیک قربان صدقه بچه هایشان میروند را پخش می کند؟ مادر از بچه هشت ماههاش که دستش را می کند داخل سطل ماست و می مالد به در و دیوار فیلم گرفته و فرستاده برای شبکه. صدای خود او هم از پشت دوربین می آید که می خواند:« کی تورو قشنگت کرده، مست و ملنگت کرده .... کی تو رو عزیزت کرده، این جوری تمیزت کرده؟» مادر دیگری آنقدر محو فرزندش شده که کلمات نامفهومی را به زبان می آورد و عملا موسیقی منحط و منحرف غربی را در رسانه ملی ترویج میکند. حال آنکه ما در این مملکت، جوانان سبیل از بناگوش در رفتهای داریم که نه تنها بچه ندارند، بلکه زن هم ندارند. در نقطه مقابل، موارد دیگری را می توان مثال زد که تک خوانی خانم ها هیچ مفسدهای ایجاد نکرده. مثلا مادر خود ما که سه تا پسر و یک شوهر داشت هر وقت پای ظرفشویی استکان و نعلبکیها را می شست زیر لب آرام زمزمه می کرد، و وقتی بشقاب ها را می شست کمی صدایش را بالاتر میبرد. یک بار که ته دیگ عدس پلو سوخته بود و میخواست قابلمه اش را بشوید ناگهان به سمت ما برگشت، نگاهی به جمع انداخت، دستکش هایش را درآورد و رفت در مایه های دشتی. مادر وسط آشپزخانه چه چه می زد و ما همه میخش شده بودیم. وقتی یک نفس 40 ثانیه ادامه داد، صدای کف و سوت ها بلند شد. پیش درآمد که تمام شد مادر به پدر خیره ماند و خواند: « شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم...» پدر بغض کرده بود و ما سه تا برادر هم به شدت احساساتی شده بودیم. الان سال ها از آن ماجرا می گذرد و ما هیچوقت به دنبال فساد نرفتیم.
حمید رسایی در جلسه دیروز فیلمی را در میان نمایندگان پخش کرده بود که زنی را در حال تک خوانی نشان می داد. جنتی مدعی شد این اتفاق مربوط به خارج از کشور است. لذا نمایندگان دوباره فیلم را مورد بازبینی قرار دادند. خواننده می خواند: « تو از شهر غریب بی نشونی اومدی، تو با اسب سفید مهربونی اومدی.» ناگهان کوچکزاده گفت: «واااااای.... چقدر پیر شده.» و در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود و به همه بد و بیراه می گفت جلسه را ترک کرد.
به قلم: امیر وفایی
صفحه طنزانه روزنامه قانون - چهارشنبه 18 دی 1392
آلبوم «دهاتی» شادمهر عقیلی در ایران بازنشر و به فروشگاه های معتبر موسیقی عرضه شده است.
به گزارش «ایسنا»، آلبوم «دهاتی» اردیبهشت ماه سال 78 با صدای شادمهر در بازار منتشر شده بود و در همان سال ها برای گرفتن مجوز با موانعی از سوی وزارت ارشاد روبه رو شد، به طوری که شادمهر بارها مجبور شد ترانه های این کار را بازخوانی و اصلاح کند. اکنون شرکت «ایران گام» پس از سال ها آلبوم «دهاتی» را با طراحی جلد متفاوت به بازار فرستاده است.
هنرمندانی چون زنده یاد شهریار فریوسفی، کریم قربانی، مازیار ظهیرالدینی، محمدرضا عقیلی، بهروز صفاریان و پدرام کشتکار در این آلبوم نوازندگی کرده اند و اشعار محمدعلی بهمنی، نیلوفر لاری پور و جلال ابوالمعصومی در این اثر خوانده شده است.
دولت یازدهم با شعار اعتدال کار خود را آغاز کرد. در دورههای گذشته دولتها عموما در اختیار یک گرایش خاص بودند. دولت اصلاحات با رویکرد اصلاح طلبی و دولت احمدینژاد با شعار عدالت گستری بر اریکه قدرت نشسته بودند. پس از روی کار آمدن دولت یازدهم بسیاری مخالفان و جریانات مقابل دولت به این نکته اصرار داشتند تا دولت واژه اعتدال را تفسیر کند. حسن روحانی در سخنرانیهایش خود دوری از افراط و تفریط را مهمترین رویکرد خود عنوان کرد. اما در عمل میتوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را نمونه بارز اعتدال در دولت معرفی کرد.
علی جنتی مردی است که نه لوای اصلاح طلبی را با خود حمل میکند و نه نشان بارز اصولگرایی دارد. عملکرد وزیر ارشاد در ماههای گذشته نشان از برخورد یکسان و برابر وی در مواجهه با جریانات سیاسی موجود در کشور دارد. بازگشایی خانه سینما و بحثهای سازنده در حوزه نشر از قدمهای مثبتی است که در این مدت توسط وزارت ارشاد برداشته شده است. در حوزه رسانهها که از دردسرسازترین موضوعات کاری وزیر ارشاد بوده است، جنتی عملکردی قابل دفاع و کاملا بی طرفانه از خود نشان داده است. تعطیلی هر رسانهای چه همسو با جریان فکری ما و چه مقابل آن، خوشایند نیست. اما وزارت ارشاد تحت مدیریت جنتی اثبات کرده است که رویکردش در مواجهه با رسانهها کاملا بی طرفانه و خالی از نگاه سیاسی است. دفاع علی جنتی در مجلس از روزنامه توقیف شده بهار و دغدغه بیکاری 150 روزنامهنگار قابل ستایش است. دفاع از آزادی بیان و در عین حال میانهروی در گفتار و رفتار، امری است پسندیده و بجا که باید به آن ارج نهاد.
مجلس اصولگرا تنها در چند ماه گذشته به سه وزیر از دولت تدبیر و امید کارت زرد داده است. دیروز علی جنتی به دریافت این کارت مفتخر شد. مشخص نیست زمانی که مجلس توان مصالحه با وزیری که در عمل واژه اعتدال را تفسیر کرده است را در خود نمیبیند، چه ایدهآلی در ذهن دارد. حمید رسایی و برخی حامیان و همفکرانش کوچکترین نظر منتقد از گوشهای از یک رسانه را بر نمیتابند و به همین بهانه وزیر ارشاد را تحت فشار میگذارند. نکته اینجاست که همین نمایندگان مرگ را برای همسایه میخواهند و زمانی که نقدی بر برخی عملکردهای رسانه مطبوعشان وارد میشود آن را به استهزا میگیرند. هیات نظارت بر مطبوعات به هفتهنامه 9 دی که متعلق به حمید رسایی است تذکر میدهد مدیر این هفته نامه تذکر هیات نظارت را مسخره عنوان میکند. این رویکرد یک بام و دو هوای دوستان، ماجرای سفر هیات پارلمانی اروپا به تهران را در اذهان زنده میکند. رسایی که خود تا پیش از آن بدترین توهینها را نثار هاشمی رفسنجانی میکرد به یکباره به مدعی اعتبار و آبروی هاشمی تبدیل شد و ابراز داشت توهین به آیتا... هاشمی را نمی توانیم تحمل کنیم! حال حکایت این روزهای علی جنتی با برخی نمایندگان مجلس به همین شکل است. آنان خواستار خاموش شدن هر صدای منتقدی هستند تا خود بتوانند هر چه خواستند بگویند.
برخی نمایندگان مجلس این روزها صرفا سرگرم کارت دادن هستند؛ یا کارت هدیه میگیرند یا کارت زرد میدهند. دریغ از اندکی عمل به وظایف نمایندگی. وقتی نامه برخورد با ویژه خوار بزرگ را تنها 12 نماینده امضا میکند، زمانی که از مجلس تنها یک صدای منتقد آن هم از طرف فرزند آیتا... مطهری بلند میشود و ... میتوان دریافت مجلس در سودای دیگری است. رویکردی که حتی صدای اعتراض رئیس جمهور را هم بلند کرد. علی جنتی از وزرایی است که خود حاشیه ندارد و نمایندگان قصد به حاشیه بردن وی را دارند. امروز برای دفاع از آزادی بیان باید از علی جنتی دفاع کرد.
به قلم : مسعود کاظمی
روزنامه قانون - چهار شنبه 18 دی 1392