سردبیر «قانون» همچنین گفته است: اکنون در آغاز دور جدید انتشار خط مشی ثابت و همیشگی روزنامه قانون مجدداً یادآوری میشود: ۱ـ فرزندان ایرانیم ۲ـ دلبسته نظام هستیم ۳ـ متحد و منتقد دولتیم ۴ـ مدافع فردیت و جامعهایم.
بینندگان عزیز! سلام. سلامی به گرمی بهار، سلامی به نرمی تشک های «منصور» با بیست درصد تخفیف فقط تا پانزدهم اردیبهشت ماه... با منصور بخوابید، با منصور بیدار شوید. (من از شما عذرخواهی می کنم، بالاخره برنامه خرج داره و اسپانسر میخواد) خدمت شما هستیم با یکی دیگر از برنامه های مصاحبه مردمی.
این بار مثل آقای احمدی نژاد توی مردم آمدهایم تا از مشکلات زندگیشان بپرسیم.
- سلام برادر.
- علیکم السلام.
- بفرمایید در حال حاضر مشکل اصلی شما در زندگی چیه؟
- دیدارهای مشکوک و نوروزی برخی از مسئولان فرهنگی دولت با محمد خاتمی که در راستای پروژه احیای خاتمی توسط محافلی خاص پیگیری میشود مشکل اصلی ما در زندگی است.
- جدا مشکل اصلی زندگی شما همینه؟
- بله. اصلا زندگی زناشویی ما رو هم به هم ریخته. دیشب رفتم خونه به حاج خانم میگم چرا غذات رو نمیخوری؟ میگه به دلیل دیدارهای مشکوک و نوروزی برخی از مسئولان فرهنگی دولت با محمد خاتمی در راستای پروژه احیای خاتمی توسط محافلی خاص میلی به غذا ندارم. بچههای خردسالم هم همه افسردهاند به دلیل دیدارهای مشکوک و نوروزی برخی از مسئولان فرهنگی با محمد خاتمی در راستای پروژه احیای خاتمی توسط محافلی خاص دائم لجبازی میکنند. کوچیکه هم به همین دلیل گلاب به روتون دیگه دستشوییاش رو نمیگه.
- بسیار متشکرم.
خودتون رو معرفی میکنید؟
- بله. حسین هستم از تهران.- خیلی ممنون. خانم محترم یک لحظه تشریف میآورید؟ خیلی ممنون. یه کم اینورتر که تو کادر باشید. متشکرم.
بفرمایید شما دارای چند فرزند هستید؟
- من دو تا پسر دارم که یکیش بیکاره اون یکی هم به از شما نباشه معتاده. یه دختر هم دارم که سی سالشه ولی ازدواج نمیکنه میگه من جهیزیه ندارم روم نمیشه.
- با وجود این مشکلات چه درخواستی از مسئولان دارید؟
- من خواهش میکنم از مسئولان، تقاضا میکنم، التماس می کنم که نگذارند کسانی که از خارج مخصوصا از اتحادیه اروپا به کشور میآیند با عناصر مسئلهدار دیدار داشته باشند.
- یعنی همه مشکلات زندگی شما با همین اقدام مسئولان مرتفع میشود؟-
نه. من کی همچنین حرفی زدم؟
- یعنی مشکل اصلی شما به عنوان یک شهروند عادی دیدار اشتون با برخی عناصر مسئلهدار نیست؟
- نخیر. واقعا من از سادگی شما تعجب میکنم. مشکل اصلی ما بزرگتر و مهمتر از این حرفهاست.
- و اون چیه؟
- این که آقای سریعالقلم وقتی خارج میرود چرا کراوات می زند؟ دل ما خون میشود واقعا.- :| ببخشید من هنگ کردم خانم، دوربین مخفیه؟در این لحظه یکی از آقایان اصولگرا با عجله وارد صحنه میشود و خانم و آقای مصاحبهشونده را با بیان این که «کارتون خوب بود، بعد از ظهر برای تسویه حساب بیاین دفتر من» از محل دور میکند. جلوی دوربین قرار میگیرد و با لبخندی رضایتبخش می گوید:«بحمدا... و با یاری خدا و هوشیاری ملت بزرگ ایران توانستیم بار دیگر مشکلات و معضلات اساسی کشور را شناسایی کرده و نسبت به رفع دغدغههای مردم عزیز کشور اقدامات کافی را انجام دهیم.
متاسفانه در سال جدید برخی اشخاص موسوم به وزیر به اصطلاح فرهنگ و مثلا ارشاد با دیدارهای بیرحمانه خود با بعضی از عناصر مسئلهدار باعث کشته و زخمی شدن ده ها نفر در سراسر کشور، افت شاخص بورس در یک ماه اخیر، افزایش بیکاری، تورم و بزهکاری در جامعه و ظهور دوباره جریان انحرافی شده و جان مردم را به لب رسانده اند، فلذا امروز خواست اصلی ملت برخورد با اینگونه دیدارهاست. با تشکر از برنامه خوب شما و آرزوی مرده شور و توقیف روزافزون.»
- ببخشید آقای نماینده، کسی از شما سوالی پرسیده بود؟- نه. معمولا کسی از ما سوال نمی پرسه، ما سوال می کنیم.
- بینندگان عزیز، به پایان برنامه امروز مصاحبه مردمی رسیدیم، امیدواریم که از این برنامه خودجوش لذت برده باشید. من هم با منصور میخوابم، شما چطور؟ تشک منصور، تخفیف ویژه تا پانزدهم اردیبهشت ماه. خدانگهدار.
آیدین سیار سریع - صفحه طنزانه روزنامه قانون - 19 فروردین 1393
16 فروردین 1393
ساعت 9:42
صبح داشتم وارد ساختمان پاستور میشدم که آقای پژمانفر، نماینده مجلس، جلوی ورودی راهم را سد کرد. خیلی عصبانی بود. گفتم: «عید شما مبارک آقای پژمانفر. صد سال به این سالها.» پوزخندی زد و گفت: «صد سال سیاه! خدا انشاءا... شر دولت شما رو امسال از سر ما کم کنه. الهی که دولتات به زمین گرم بخوره. الهی که به حق همین روز و همین ساعت از ریاست جمهوریت خیر نبینی. الهی که دولتات برف امسال پاستور رو نبینه. الهی که...» من که اعتدالم به لبم رسیده بود داد زدم: «آی! داداش! یواش برو بهت برسیم. اصلا احوالپرسی به بعضیها نیومده. فرمایش؟ کار دارم باید برم.» او که از صدای بلندم سیلندر و پیستون قاطی کرده بود با رنگ پریده گفت: «این اعتداله؟ این اخلاقه؟ شما که با نماینده مردم اینطور حرف میزنی، با مردم عادی چیکار میکنی؟ واقعا باید تأسف خورد به حال کسانی که شعار نقدپذیری و اعتدال میدن، ولی یک نقد دلسوزانه و کوچک بنده رو تحمل نمیکنن.» باز از کوره در رفتم و گفتم: «اینهایی که الان گفتی نقد بود؟!» گفت: «نه پس نفرین بود؟ نقد بود دیگه مرد حسابی. من موظفم به عنوان نماینده مردم نظر اونها راجع به دولت رو به شما بگم.»
خندیدم و پرسیدم: «جناب نماینده مردم! کاندیدای شما در انتخابات کی بود و چند درصد رای آورد؟» بادی به غبغب انداخت و مفتخرانه گفت: «به نام خدا؛ دکتر سعید جلیلی که با کسب 11 درصد آرا مقتدرانه جایگاه سوم را به خودش اختصاص داد.11 درصد بیشتره یا 51درصد؟ من دیگه حرفی ندارم!» باز خندیدم و گفتم: «حالا فرمایش؟»
دوتا برگه داد دستم. یکیشان برگه تذکر نمایندگان بود. به وزیر ارشاد به خاطر اینکه عید دیدنی رفته منزل آقای خاتمی، تذکر جدی داده بودند.
برگه دوم هم یک برنامه هفتگی بود:
شنبه: جلیلی، کوچکزاده، رسایی، حسینیان
یکشنبه: حدادعادل، کریمی قدوسی، آقاتهرانی
دوشنبه: پژمانفر، جلیلی، فاطمه آلیا
سهشنبه: بذرپاش، رحماندوست، جلیلی
چهارشنبه: جلیلی، زارعی، زاکانی
پنجشنبه: طبیبزاده، حسین طلا، جلیلی
جمعه: تجمع مقابل منزل مطهری، تجمع مقابل منزل علی لاریجانی، تجمع مقابل منزل تابش
پرسیدم: «این چیه؟» گفت: «به وزراتون میگین دیگه برای دستشویی رفتن هم باید از ما اجازه بگیرن، چه برسه به مهمونی رفتن. برای اینکه فقط نقد نباشه و به دولت کمک هم کرده باشیم، یک برنامه هفتگی دادیم از کسانی که مردم دوست دارن وزرا هر هفته به دیدنشون برن.» باز پرسیدم: «حالا چرا اینقدر جلیلی داره؟» گفت: «جلیلی مهمه، باید ملکه ذهنشون بشه!»
ساعت 13:42 بعدازظهر
از صبح تا حالا شبکههای صداوسیما را بالا و پایین کردهام، دریغ از یک شبکه که صحبتی از آزادی گروگانها بکند. به حسام آشنا گفتم: «مرد حسابی تو نماینده دولت در شورای نظارت بر صداوسیمایی. نمیخوای یه تذکری بهشون بدی که خبر آزادی رو پخش کنن؟» حسام گفت: «خب دکتر جان، اون کسی باید خبر آزادی رو منتشر کنه، که قبلا به طور مبسوط خبر گروگانگیری رو کار کرده باشه. وقتی کلا گروگانگیری رو به روش نیاورده، یه کاره بگه کی آزاد شده؟!» پرسیدم: «آخه چرا اینها اینطوریان؟» حسام جواب داد: «رویه صداوسیما اینه که گروگانگیری و جنگ و کشتار برای دیگرانه، ایران امن و امانه. البته آقای ضرغامی حسن نیت داره. میخواد مردم آزرده خاطر نشن. وگرنه چیزی که زیاده از این جور خبرهاست. حالا شما هم یه جوری میگید چرا خبر آزادی رو پخش نمیکنه، یکی ندونه گمون میکنه دولت کلا تلپ بوده خونه خانواده سربازها جهت تسلای خاطر! یکی باید به خودمون بگه چرا به رومون نمیآوردیم.»
وقایعنگار 16 فروردین 1393:
1.نصرا... پژمانفر نماینده مجلس، دیدار علی جنتی با سیدمحمد خاتمی را محکوم کرد!!
2. سکوت رسانه عزتا... ضرغامی در قبال آزادی گروگانها
...
روزنوشته های رئیس جمهور امیدوار
احسان ابراهیمی - صفحه طنزانه روزنامه قانون - 18فروردین 93
ما ایرانی ها یک عادت بدی داریم و آن هم این که وقتی می بینیم یک نفر دارد خودش را می زند ما هم بدون آن که بدانیم قضیه چیست می آییم و چند تا فن جدید روی او اجرا میکنیم و میرویم. تازه بقیه را هم صدا میکنیم که بیایید فلانی دارد خودش را می زند، شما هم اگر دلخوریای، کدورتی چیزی دارید بیایید انتقامتان را بگیرید! حالا ماجرای ما و عذرخواهی حسن روحانی است.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشته آقای رئیسجمهور یک عذرخواهی دیگر هم به منتقدان توافق ژنو بدهکار است. در همین راستا گروهها و شخصیتهای مختلف سیاسی از اقصی نقاط جهان خواستار عذرخواهی رئیسجمهور شدند که بهطور خلاصه در زیر به آن اشاره میکنیم:
محمود احمدی نژاد: آقای روحانی باید از من عذرخواهی کند. به دو دلیل:
1. چون در حالی که من رئیسجمهور بودم ایشان یهو آمد به جای من رئیسجمهور شد. منطق هم نداشت. هرچی هم میگفتم خب شما رئیسجمهور باش، منم این گوشهموشهها برای خودم رئیسجمهور سابق هستم. قبول نمیکرد.
2. مورد دوم عدم رعایت حق کپی رایت در مواردی چون اهدای سبد کالا و سفر به خوزستان است. جلویشان را نگیری فردا مادر چاوز را هم دلداری میدهند.
عزت ا... ضرغامی: متاسفانه شاهد این هستیم که دموکراسی در کشور رعایت نمی شود. در حالی که بنده به عنوان رئیس رسانه ملی نماینده کل مردم ایران هستم، یک آقایی که تنها نماینده 51 درصد مردم است میآید و به جای من مجری انتخاب میکند. یک عذرخواهی نمی کند!
قالیباف و حاجی بابایی: آقای رئیسجمهور ما دستمان بند است، قربون دستت، حالا که داری عذرخواهی میکنی راجع به باز نشدن نردبان آتشنشانی و آتشسوزی مدارس ابتدایی هم عذرخواهی کن.
یک شخصیت سیاسی با نام سرخپوستی ایستاده با مشت: رئیس جمهور هر چه زودتر عذرخواهی کند. شش ماه از شروع به کار دولت یازدهم گذشته و آمریکا هنوز نابود نشده. آیا این نشان دیگری مبنی بر سنگدلی و سستعنصری دولت نیست؟
یک نماینده مجلس: آقای رئیسجمهور بابت این بازی ناعادلانه عذرخواهی کنید. ناظر فیفا مشخصا دارد به نفع میگیرد. این چه وضعی است که وزرا با دو کارت زرد هم اخراج نمیشوند؟
یک شهروند معمولی: آقای رئیسجمهور فقط بلدند در مورد سبد کالا عذرخواهی کنند؟ درمورد این برف سنگینی که در کشور آمد چه پاسخی دارند؟ زمان احمدی نژاد کجا اینطور برف میآمد؟
یک شهروند غیرمعمولی: من دو ماهه به زنم خیانت کردم، الان هم رفته خونه باباش. از رئیس جمهور محترم تقاضا دارم با عذرخواهی از ایشان، او را دوباره به آغوش پرمهر خانواده برگرداند. البته تضمین نمیکنم دوباره خیانت نکنم.
یک سایت عامه پسند (زرد سابق): فرزاد حسنی دیروز به خانه آمد و در کمال تعجب دید مجری زن معروف تلویزیون آزاده نامداری طی یک اقدام ناعادلانه ناهار را آماده نکرده. آیا رئیسجمهور نباید از این مجری محبوب کشور عذرخواهی کند؟
جبهه پایداری یا «این ملت»: عذرخواهی به چه درد «این ملت» میخورد؟ آیا عذرخواهی میتواند عزت از دست رفته را به مردم، پیمانه ریخته را به سبو و شیء ربوده شده را به لولو برگرداند؟ آقایان بدانند دل «این ملت» تا استعفای دستهجمعی دولت از معاون وزیر تا رئیسجمهور خنک نمیشود. این ملت سوخته است آقایان. آب هم قطع است و نردبان آتش نشانی هم باز نمی شود! درک کنید.
آیدین سیار سریع - صفحه طنزانه روزنامه قانون
یکشنبه 20 بهمن 92
پس از انتشار خبری مبنی بر شکایت سه نماینده از وزیر علوم، خبرنگار روزنامه قانون با مهدی کوچک زاده تماس گرفت تا نظر وی را در رابطه با این موضوع جویا شود. اما در کمال تعجب این نماینده عضو جبهه پایداری در مجلس شروع به فحاشی بر علیه روزنامه قانون و خبرنگارانش کرد.
در بخشی از این فایل صوتی کوچک زاده خطاب به خبرنگار قانون می گوید: مرده شور خودتون و روزنامه تون و دروغگوئیهاتون رو ببرن!
این اولین بار نیست که کوچک زاده به روزنامه نگاران توهین می کند. وی پیش از این روزنامه نگاران را هرزه نگار خطاب کرده بود.
فایل صوتی هتاکی کوچک زاده را میتوانید در این قسمت دانلود کنید .
آقای رئیس جمهور در جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی گفت: زیرزمینی شدن نقد به نفع جامعه نیست. پس از انتشار این سخنان رئیس جمهور شخصیتهای سیاسی و فرهنگی کشور مواضع مختلفی را در مورد مقوله «زیرزمین» اتخاذ کردند که آنها را عینا نقل می کنیم:
محمود احمدی نژاد: مگه زیرزمین چه اشکالی داره؟ (لبخند) من از شما می پرسم... اون دختر 16 ساله کجا انرژی هستهای درست می کرد میداد دست مردم؟ روی زمین یا زیر زمین؟ (لبخند + احساس زرنگی و پیروزی) چرا دستاوردها را زیر سوال می برید؟
علی مطهری: به نظر من نباید نگران محل نقدها بود. امروزه تکنولوژی آنقدر پیشرفت کرده که زیرزمین که سهل است، توی دریچه کولر هم انتقاد کنی، به گوش مسئولان خواهد رسید. (این بند صرفا برای ادخال سرور در قلوب مومنین نوشته شده و منظور خاصی ندارد به جان خودم)
یک فعال موسیقی زیرزمینی: دااااوش! از وقتی امیر تتلو گرفتار شد ما فهمیدیم تو زیرِزمین دالام دیمبول هم نمیشه کرد، بعد شما میگی نقد زیرزمینی؟
یک اصولگرای لطیف و حساس: ما به منتقدین علاقهمندیم، ما عاشق منتقدین هستیم. اینه جواب زحمات ما؟ (طفلکی هق هق گریه می کند) ما دیدیم روی زمین آلودگی هوا هست، منتقدین عزیز رو بردیم زیر زمین. آیا باید اینطور ناجوانمردانه به ما حمله کنند؟ آآآی آقا یقه رو ول کن، ولم کن آآآی (در حالی که کسی کاریش ندارد)
جواد لاریجانی: زیرزمین؟ زمین؟ خوار؟ حفر؟ در ورامین زمینها را شیب دار می سازند؟ بنده اطلاعی ندارم.
حسین شریعتمداری (با چشمانی تیزبین): زیرزمینی کردن نقدها پروژه اصلاح طلبان بود به سفارش ام آی ســ... (حرفش را قطع می کنم: آقا خودت خسته نشدی؟ حسین آقا: نه چطور مگه؟ من: هیچی. ادامه بده) به سفارش ام آی سیکس بود که نشان بدهند در کشور روی زمین نمی شود نقد کرد. سناتور «نید فور اسپید آندرگراند» در گفتوگو با نشریه «فارین پلیسی- جنایی- جاسوسی» گفت: ما ابتدا اصلاح طلبان را به بهانه نقد می فرستیم زیر زمین تا از آنجا با حفر تونلهایی به تاسیسات هسته ای راه پیدا می کنیم. وی همچنین افزود: «تازه سر راه اگه امکانش باشه یه سر میریم چند تا زندانی هم فراری میدیم. ما که بخیل نیستیم.» گفتنی است سابقا بسیاری از مقامات سیاسی آمریکا اعلام کرده بودند که فیلم فرار از شاوشنک از روی زندگی یکی از اصلاح طلبان ساخته شده بود که به نقدهای زیرزمینی علاقه فراوانی داشت.
پیشنهاد: از آنجایی که پیام انتخابات 24 خرداد هنوز دلیوری نشده است، ما نمی توانیم هنوز خیلی کارها را روی زمین انجام دهیم. یک نمونهاش هم این جشن شب چله مجله چلچراغ که متاسفانه به دلیل بیتجربگی مسئولان آن نشریه روی زمین برگزار شد و به همین دلیل مسئولان با هوشمندی آن را لغو کردند. به نظر ما شمس الواعظین و قوچانی هم واقعا بیتجربه هستند. روزنامه که فقط مال روی زمین نیست! کرم خاکی و موش کور و... دل ندارند؟ روزنامه نمی خواهند؟ چی میشد اینها هم روزنامههایشان را زیر زمین درمیآوردند؟ واقعا این غرور با آدم چهها که نمیکند.
آیدین سیار سریع
روزنامه قانون - 24 دی ماه 1392
توجه کرده اید که این علی مطهری جدیداً چقدر نافرم لوس شده است. اصولا برای همچین مجلس یکدستی وصله ای ناجورتر از این آقا عمراً بتوان پیدا کرد. فکرش را که می کنیم می بینیم این همه کوچک زاده و رسایی و حسینیان و آدم از بدو تولد ممتنع توی این مجلس داریم، حالا این یکی را نداشتیم، نمی شد؟ جدیدا اگر سری به برخی سایت ها و خبرگزاری ها زده باشید به درستی این ادعای ما پی خواهید برد که عمده مشکلات امروز مملکت از همین آقا نشأت گرفته است. در همین راستا دو پیشنهاد اساسی برای حل این معضل و بحران های ناشی از آن ارائه می دهیم:
پیشنهاد اول، درحقیقت ساده ترین پیشنهاد ممکن است! علی مطهری را حلق آویز کنیم، قول می دهیم از این به بعد احدی جرأت نکند توی هیچ اتوبانی به روی ملت اسلحه بکشد و بنگ بنگ بنگ کند. از ما گفتن! امتحانش که ضرری ندارد، یک علی مطهری کمتر، بهتر! به جایی هم بر نمی خورد، در عوض تا دلتان بخواهد، رسایی و کوچک زاده داریم. به امتحانش می ارزد.
پیشنهاد دوم، اگر احساس می شود که خشونت مورد اول کمی پایین است، برای عبرت آموزی بیشتر، می توانیم از ساطور استفاده کرده و علی مطهری را به چند قسمت مساوی شقه کنیم. به احتمال قریب به یقین بساط ویژه خواری در کشور برچیده خواهد شد. البته راندمان این مورد با تعداد شقه ها نسبت مستقیم دارد، هرچه تعداد بالاتر باشد بهتر جواب می دهد. خدا را چه دیدی، شاید یک شبه جمعیت کشور هم دو برابر شد و دشت و دمن مملکت پر شد از خانواده های بیلبوردی و شاد هفت، هشت نفره! تازه مگر نه اینکه نمایندگان وظیفه دارند برای رفع محرومیت از حوزه انتخابیه خود تلاش کنند. این آقا اگر آدم درستی بود مثل باقی نمایندگان وظیفه شناس سه، چهارتا کارت ناقابل هدیه از سعید آقا می گرفت و دست ما محرومان می داد، که نه گرفت و نه داد...
خلاصه اینکه برخی بر این باورند که با زوم کردن روی علی مطهری می توانند ذهن ما را از مسائل مهم منحرف کنند، قابل توجه این دوستان که حتی اگر از علی مطهری سالاد فصل هم درست کنید، ما به عنوان بخش کوچکی از این افکار عمومی به راحتی هرچیزی را فراموش نمی کنیم. فقط دستمان کوتاه است و به جایی نمی رسد، به قول آقا رضا مارمولک: کاش دست و بال ما را نبسته بود!
مسعود محمدی
صفحه طنزانه روزنامه قانون
23 دی ماه 1392
دولت باید برای من بهعنوان یک لیسانسه کار پیدا کند؛ دولت باید جلوی نابودی جنگلها را بگیرد؛ دولت باید جلوی رشوهخواری در ادارات را بگیرد؛ دولت باید معضل ترافیک را برطرف کند؛ دولت باید آلودگی هوای تهران را از بین ببرد؛ دولت باید نیاز به ویزا گرفتن برای رفتن به کشورهای دیگر را لغو کند؛ دولت باید اجناس باکیفیت در بازار عرضه کند؛ دولت باید... دولت باید... دولت باید... .
اینها تنها چند نمونه انگشتشمار از انتظارات ما از دولت (به نمایندگی از نظام حاکم) است. ما بیش از حد دولتی (و در واقع وابسته به دولت) شدهایم. انتظار داریم هر گرهی، حتی اگر خودمان خِفتاش کرده باشیم را، دولت از زندگیمان باز کند. همین نمونههای بالا را نگاه کنیم. امروزه در هر خانهای دستکم 4-3 نفر دارای تحصیلات دانشگاهی پیدا میشود. حتی بسیاری از پدر و مادرها هم این روزها به فکر گرفتن مدرک دانشگاهی افتادهاند. این جمله را از زبان پدر و مادران بسیاری شنیدهایم که «من دو تا بچه لیسانسه بیکار توی خونه دارم» و این را بهعنوان نقد به دولت وارد میکنند که چرا برای تحصیلکردهها بستر کار فراهم نمیکند؟ از نظر این افراد، هر کسی که لیسانس گرفت حتماً باید یک میز کار در اداره داشته باشد که آبدارچی ساعتی یکبار برایش چای تازهدم بیاورد. فارغ از اینکه آیا دولت متعهد به فراهم ساختن چنین شغلی برای همه تحصیلکردههاست؟ باید پرسید واقعاً چند درصد از مدارکی که این روزها از دانشگاهها و موسسات آموزش عالی صادر میشود، معتبر است؟ چند درصد از این دانشآموختگان دارای سواد لازم به اندازه یک «کارشناس» در زمینه مدرکشان هستند؟ و اگر پاسخ بدهند که «پس چرا دولت به این همه دانشگاه و موسسه غیرمعتبر مجوز فعالیت داده است؟»، باید دید در برابر خیل عظیمی از افراد ضعیف از نظر علمی که راهی تاجیکستان، ارمنستان، آذربایجان و دیگر کشورها میشدند تا به قیمت خروج میزان قابل توجهی ارز، مدرکی بیاعتبار دست و پا کنند، دولت چه باید میکرد؟ اتفاقاً به یقین میگویم بیشتر موسسات آموزش عالی کوچک در ایران، همچنان مدارکشان ارزشمندتر از بسیاری از دانشگاههای به اصطلاح خارجی است. اما ای کاش ما این همه ولع گرفتن مدرک دانشگاهی نشان نمیدادیم تا دولت هم این همه موسسه و دانشگاه غیرمعتبر راهاندازی نمیکرد.انتظار داریم دولت جلوی نابودی جنگلها را بگیرد؛ آن وقت خودمان جنگل را تخریب میکنیم تا بهصورت پنهانی خانهای درون آن بسازیم. یا خانههایی که بدون مجوز درون جنگل ساخته شدهاند را میخریم به این امید که مبلغی بیشتر از حد معمول بپردازیم و سند خانه را تحویل بگیریم. یا خانهای نزدیک جنگل میخریم و بعد با تخریب جنگل و افزودن آن به فضای خانهمان، به حریم جنگل تجاوز میکنیم.
انتظار داریم دولت جلوی رشوهخواری در دستگاههای دولتی و ادارات را بگیرد؛ اما همین که خودمان به کوچکترین مشکلی در ادارات برخورد کردیم، برای آنکه کار را از طریق قانونیاش که به نظر زمانبر است پیش نبریم، دستمان را ابتدا توی جیب کرده و بعد میبریم زیر میز آقای مدیر. و این کار را آنقدر تکرار کردهایم که تبدیل به هنجار شده است. بگذریم مواقعی که برای دور زدن قانون و انجام کار غیرقانونی، متوسل به «زیرمیزی» میشویم.انتظار داریم دولت معضل ترافیک و آلودگی هوا را برطرف کند؛ اما حاضر نیستیم از خانه تا محل کارمان را با تاکسی، اتوبوس واحد و بی.آر.تی، مترو و... برویم. حتماً باید تکسرنشینه توی خودروی خودمان لم بدهیم تا محل کار یا بازار یا دانشگاه و... .
انتظار داریم دولت ویزای دیگر کشورها را لغو کند برایمان؛ اما همین که پایمان وارد خاک دیگر کشورها شد، فراموش میکنیم که ما نماینده مردم ایران هستیم و آنقدر رفتارهای دور از شأن نشان میدهیم که از روی همین رفتارها در برخی از کشورها به راحتی شناساییمان میکنند (بگذریم از صدها نفری که در زندانهای دیگر کشورها به جرم حمل مواد مخدر یا دیگر جرائم، در بازداشت به سر میبرند).انتظار داریم دولت اجناس باکیفیت به بازار روانه کند؛ اما خودمان به کارخانههای چینی سفارش میدهیم تا اجناس تقلبی با بنجلترین مواد اولیه برایمان بسازند و در این راه آنچنان زیادهروی میکنیم که چینیها از این همه خصلت «وطنپرستی»مان شگفتزده میشوند و در کتابها و نشریاتشان در اینباره خاطرات «چگونه ایرانیها آنها را پولدار کردند» را مینویسند.
البته سیستمی که خودش تلاش دارد هر روز چاقتر شود و برخلاف اصل 44، خصوصیسازیاش هم نوعی دیگر از دولتی شدن پنهان باشد، طبیعی است که با چنین انتظارات و بحثهایی روبهرو شود، بنابراین نمیتواند دفاعی از خود داشته باشد. اما واقعاً آیا ما کنشگران منفعلی هستیم که باید به انتظار دولت بنشینیم تا همه مشکلاتمان را برطرف کند؟ یا آنکه خودمان میتوانیم با ملاحظه و خویشتنداری بیشتر، مانع به وجود آمدن بسیاری از این مشکلات شویم؟
به قلم : امیر هاشمی مقدم
چاپ شده در روزنامه قانون - شنبه 21 دی 1392
کف و سوت به افتخار حنجره مادر
صدایش مفسده نبود، معرکه بود
وزیر ارشاد روز گذشته به مجلس رفت تا به سوالات حمید رسایی، نماینده تهران پاسخ بدهد. در جریان این پرسش و پاسخ بحث دامنه داری درباره مفسده برانگیز بودن یا نبودن تک خوانی و جمع خوانی خانم ها درگرفت. رسایی معتقد بود هرگونه خوانندگی خانم ها مفسده برانگیر است اما وزیر به لالایی تیتراژ پایانی سریال مختار که بارها از تلویزیون پخش شده استناد می کرد.
حالا ما که دل در گرو مهر هر دو طرف ماجرا و به طور کلی همه مسئولان نظام داریم، این وسط حیران مانده ایم که کدامشان درست می گویند؟ از یک طرف نگاه نافذ و چاله روی لپ رسایی در سنگر او پایبندمان کرده و از طرف دیگر غبغب آرمیده روی آخرین دکمه بسته شده پیراهن جنتی به سمت او فرایمان می خواند.
در هر صورت وقتی پای مصالح مملکتی به میان می آید باید فارغ از دلبستگی های اینچنینی به دنبال احقاق حق باشیم. در گام اول باید تحقیق شود که آیا لالایی پایانی سریال مختار کسی را از راه به در کرده یا نه. مواردی گزارش شده که به محض شروع این تیتراژ خیلی از مردان متاهل و مجرد با عجله شال و کلاه کرده و از خانه بیرون می زدند؛ اما هنوز ثابت نشده که به دنبال مفسده می رفتند یا فقط می خواستند کمی قدم بزنند تا غذایشان هضم شود. در گام بعدی این سوال مطرح می شود که اگر تک خوانی خانم ها مفسده است، پس چرا شبکه نسیم صدای مادرانی که به صورت ریتمیک قربان صدقه بچه هایشان میروند را پخش می کند؟ مادر از بچه هشت ماههاش که دستش را می کند داخل سطل ماست و می مالد به در و دیوار فیلم گرفته و فرستاده برای شبکه. صدای خود او هم از پشت دوربین می آید که می خواند:« کی تورو قشنگت کرده، مست و ملنگت کرده .... کی تو رو عزیزت کرده، این جوری تمیزت کرده؟» مادر دیگری آنقدر محو فرزندش شده که کلمات نامفهومی را به زبان می آورد و عملا موسیقی منحط و منحرف غربی را در رسانه ملی ترویج میکند. حال آنکه ما در این مملکت، جوانان سبیل از بناگوش در رفتهای داریم که نه تنها بچه ندارند، بلکه زن هم ندارند. در نقطه مقابل، موارد دیگری را می توان مثال زد که تک خوانی خانم ها هیچ مفسدهای ایجاد نکرده. مثلا مادر خود ما که سه تا پسر و یک شوهر داشت هر وقت پای ظرفشویی استکان و نعلبکیها را می شست زیر لب آرام زمزمه می کرد، و وقتی بشقاب ها را می شست کمی صدایش را بالاتر میبرد. یک بار که ته دیگ عدس پلو سوخته بود و میخواست قابلمه اش را بشوید ناگهان به سمت ما برگشت، نگاهی به جمع انداخت، دستکش هایش را درآورد و رفت در مایه های دشتی. مادر وسط آشپزخانه چه چه می زد و ما همه میخش شده بودیم. وقتی یک نفس 40 ثانیه ادامه داد، صدای کف و سوت ها بلند شد. پیش درآمد که تمام شد مادر به پدر خیره ماند و خواند: « شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم...» پدر بغض کرده بود و ما سه تا برادر هم به شدت احساساتی شده بودیم. الان سال ها از آن ماجرا می گذرد و ما هیچوقت به دنبال فساد نرفتیم.
حمید رسایی در جلسه دیروز فیلمی را در میان نمایندگان پخش کرده بود که زنی را در حال تک خوانی نشان می داد. جنتی مدعی شد این اتفاق مربوط به خارج از کشور است. لذا نمایندگان دوباره فیلم را مورد بازبینی قرار دادند. خواننده می خواند: « تو از شهر غریب بی نشونی اومدی، تو با اسب سفید مهربونی اومدی.» ناگهان کوچکزاده گفت: «واااااای.... چقدر پیر شده.» و در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود و به همه بد و بیراه می گفت جلسه را ترک کرد.
به قلم: امیر وفایی
صفحه طنزانه روزنامه قانون - چهارشنبه 18 دی 1392
دولت یازدهم با شعار اعتدال کار خود را آغاز کرد. در دورههای گذشته دولتها عموما در اختیار یک گرایش خاص بودند. دولت اصلاحات با رویکرد اصلاح طلبی و دولت احمدینژاد با شعار عدالت گستری بر اریکه قدرت نشسته بودند. پس از روی کار آمدن دولت یازدهم بسیاری مخالفان و جریانات مقابل دولت به این نکته اصرار داشتند تا دولت واژه اعتدال را تفسیر کند. حسن روحانی در سخنرانیهایش خود دوری از افراط و تفریط را مهمترین رویکرد خود عنوان کرد. اما در عمل میتوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را نمونه بارز اعتدال در دولت معرفی کرد.
علی جنتی مردی است که نه لوای اصلاح طلبی را با خود حمل میکند و نه نشان بارز اصولگرایی دارد. عملکرد وزیر ارشاد در ماههای گذشته نشان از برخورد یکسان و برابر وی در مواجهه با جریانات سیاسی موجود در کشور دارد. بازگشایی خانه سینما و بحثهای سازنده در حوزه نشر از قدمهای مثبتی است که در این مدت توسط وزارت ارشاد برداشته شده است. در حوزه رسانهها که از دردسرسازترین موضوعات کاری وزیر ارشاد بوده است، جنتی عملکردی قابل دفاع و کاملا بی طرفانه از خود نشان داده است. تعطیلی هر رسانهای چه همسو با جریان فکری ما و چه مقابل آن، خوشایند نیست. اما وزارت ارشاد تحت مدیریت جنتی اثبات کرده است که رویکردش در مواجهه با رسانهها کاملا بی طرفانه و خالی از نگاه سیاسی است. دفاع علی جنتی در مجلس از روزنامه توقیف شده بهار و دغدغه بیکاری 150 روزنامهنگار قابل ستایش است. دفاع از آزادی بیان و در عین حال میانهروی در گفتار و رفتار، امری است پسندیده و بجا که باید به آن ارج نهاد.
مجلس اصولگرا تنها در چند ماه گذشته به سه وزیر از دولت تدبیر و امید کارت زرد داده است. دیروز علی جنتی به دریافت این کارت مفتخر شد. مشخص نیست زمانی که مجلس توان مصالحه با وزیری که در عمل واژه اعتدال را تفسیر کرده است را در خود نمیبیند، چه ایدهآلی در ذهن دارد. حمید رسایی و برخی حامیان و همفکرانش کوچکترین نظر منتقد از گوشهای از یک رسانه را بر نمیتابند و به همین بهانه وزیر ارشاد را تحت فشار میگذارند. نکته اینجاست که همین نمایندگان مرگ را برای همسایه میخواهند و زمانی که نقدی بر برخی عملکردهای رسانه مطبوعشان وارد میشود آن را به استهزا میگیرند. هیات نظارت بر مطبوعات به هفتهنامه 9 دی که متعلق به حمید رسایی است تذکر میدهد مدیر این هفته نامه تذکر هیات نظارت را مسخره عنوان میکند. این رویکرد یک بام و دو هوای دوستان، ماجرای سفر هیات پارلمانی اروپا به تهران را در اذهان زنده میکند. رسایی که خود تا پیش از آن بدترین توهینها را نثار هاشمی رفسنجانی میکرد به یکباره به مدعی اعتبار و آبروی هاشمی تبدیل شد و ابراز داشت توهین به آیتا... هاشمی را نمی توانیم تحمل کنیم! حال حکایت این روزهای علی جنتی با برخی نمایندگان مجلس به همین شکل است. آنان خواستار خاموش شدن هر صدای منتقدی هستند تا خود بتوانند هر چه خواستند بگویند.
برخی نمایندگان مجلس این روزها صرفا سرگرم کارت دادن هستند؛ یا کارت هدیه میگیرند یا کارت زرد میدهند. دریغ از اندکی عمل به وظایف نمایندگی. وقتی نامه برخورد با ویژه خوار بزرگ را تنها 12 نماینده امضا میکند، زمانی که از مجلس تنها یک صدای منتقد آن هم از طرف فرزند آیتا... مطهری بلند میشود و ... میتوان دریافت مجلس در سودای دیگری است. رویکردی که حتی صدای اعتراض رئیس جمهور را هم بلند کرد. علی جنتی از وزرایی است که خود حاشیه ندارد و نمایندگان قصد به حاشیه بردن وی را دارند. امروز برای دفاع از آزادی بیان باید از علی جنتی دفاع کرد.
به قلم : مسعود کاظمی
روزنامه قانون - چهار شنبه 18 دی 1392
در جلسه امروز هیات نظارت بر مطبوعات پرونده روزنامه قانون بررسی شد.
اعضا هیات نظارت بر مطبوعات حکم بر ارسال تذکر کتبی برای این روزنامه دادند.
به گزارش تدبیر، علاالدین ظهوریان دبیر هیات نظارت بر مطبوعات با اعلام این خبر اظهار کرد: در جلسه امروز اعضای هیات نظارت بر مطبوعات پرونده روزنامه «قانون» بررسی شد و اعضای این هیات با توقیف روزنامه قانون موافقت نکردند.
در چند روز گذشته روزنامه قانون گفت و گویی با یک وکیل درباره برابری شهادت زن و مرد در دادگاه ها منتشر کرد که مورد اعتراض رسانه های محافظه کار قرار گرفت.این رسانه ها تلاش کردند گفت و گوی روزنامه قانون را انتشار مطلب خلاف موازین اسلامی معرفی کنند.
پیش از این در آبان گذشته روزنامه بهار به دلیل انتشار یادداشتی درباره واقعه غدیر خم توقیف شد.مدیر مسوول این روزنامه و نویسنده یادداشت نیز دستگیر شدند.مدیر مسوول بهار پس از چند روز آزاد شد اما نویسنده مقاله همچنان در زندان است.در سال های گذشته رسانه های محافظه کار بارها برای توقیف روزنامه ها و رسانه های اصلاح طلب یا مستقل تلاش کرده اند.این رسانه ها در مهر ماه سال ۹۱ نیز روزنامه شرق را به دلیل انتشار یک کارتون مورد انتقاد قرار دادند و به کام توقیف کشاندند.
برای اینکه بتوانیم نقشی مفید در یک گفت وگوی سازنده ایفا کنیم، نیازی نیست حتماً سخنور خوبی باشیم. خوب سخن گفتن، اولویت در سازمان دادن گفت وگویی بانشاط و مثبت با افراد نیست. سخنوری، تنها به گفت وگو کمک می کند؛ اما آن را نمی سازد.
برای اینکه عضوی سازنده در یک گفت وگو باشیم، بایستی نخست برای این پرسش کانونی پاسخی بیابیم که چرا افراد برای گفت وگو به نزد ما می آیند؟ آیا می آیند تا از ما مشاوره بگیرند؟ نیازمند نصایح ما هستند؟ دلشان برای هم کلامی با ما تنگ شده است؟ می خواهند اخبار جدید را از ما بشنوند؟ آمده اند تا وقت خود را با سخنان ما پر کنند؟ همه این دلایل و موارد دیگری از این دست در مواقعی خاص علت گردآمدن افراد در یک گفت وگو با ما می تواند باشد؛ اما ریشه پاگیری گفت وگوها و هم نشینی ها را بایستی در جای دیگری سراغ کرد.
انسان تشنه شنیده شدن است. در جهانی که گسترش شبکه های اجتماعی و اتاق های اینترنتی و گرفتاری های روزمره هر روز روابط انسانی را کمرنگ تر و انسان را تنها تر می کند، نفس شنیده شدن دوچندان اهمیت می یابد. انسان به کجا می تواند سخن دل خود را ببرد؟ این همان نکته ظریفی است که بایستی بر آن تمرکز کرد و بر بنیادش، گفت وگویی سازنده را شالوده ریخت. انسان ها در اکثر اوقات پیش ما می آیند تا شنونده شان باشیم. می خواهند وقتی به ما حرف می زنند، چشم در چشمشان بدوزیم و با تایید آرام سر و لبخندی فروتنانه بر لب، رشته عاطفی شان را به ما گره بزنند. انسان ها نمی آیند که ایرادگیری شوند؛ نمی آیند که مورد انتقاد یا سرزنشی آشکار یا نهفته قرار گیرند؛ نمی آیند که با بازگویی سرشکستگی ها و خطاهایشان از سوی ما، مشکلشان تشدید شود و در خود فرو روند. آن ها می آیند تا خود را بیرون بریزند و سبک شوند.
از این روست که منطق در گفت وگو هر چقدر مهم است؛ اما «همدلی» جایگاهی بس والاتر دارد. انسان ها برای ایجاد حس همدلی به گفت وگو می نشینند و وقتی باعلاقه و همدلانه به آن ها گوش فرا دهیم و با دردشان همدردی و با شادی شان شادی کنیم، رسم گفت وگوگری را بجا آورده ایم. در شنوندگی بایستی مهارت یافت؛ بیش از حتی سخنوری. گفت وگوگر خوب، کسی است که قبل از هر چیز، رسم شنیدن بداند.
به قلم:مجید زهری
چاپ شده در روزنامه قانون 3 دی 92