نهادینه شدن فرهنگ به دورانی پایبند است که با عبور از مرحله گذار بتواند، بخش قابل توجهی از جامعه را در بر بگیرد. اینکه در جامعه ما به رغم وجود فرهنگ، با غنای چند هزار ساله همچنان برخی از نپذیرفتن نقد بر حذر هستند؛ ریشه در اعماق تفکراتی دارد که ساختار زندگی را چیدمان میکند.
اینکه سخن از نقد پذیری و انتقاد سازنده همچنان یکی از مصادیق زبانزد سیاست ورزان به شمار میرود؛ مسلما نشان از عدم نقدپذیری در جامعه دارد که هر کس طالب آن نخواهد بود؛ خصوصا کسانی که سری در قدرت دارند و یا دستی به ثروت!
با ژرف اندیشی در ماهیتمان، پوشیده نیست که هر کدام از انسانها، خوی یکسویه نگریها را دارند. اینکه نقد در جامعه میتواند شرایط را برای بهبود نابخردیها سامان دهد و مانعی برای قانون گریزیها شود، بر کسی پوشیده نیست؛ اما انتقاد تا چه سطحی و با چه ابزاری قابل رویت و دفاع خواهد بود؟! مسلما برای چینی امری باید نقد پذیری را از خود آغاز کرد و به جامعه انتقال داد. وقتی از قبول اشتباهات، طفره میروند و خود را تافتهای جدا بافته میدانند، مطمئنا نمیتوان جایگاهی برای بیان اشتباهات تبیین کرد؛ چراکه مردم، پذیرفتن انتقاد را همیشه به سطوح بالای جامعه یعنی در میان مسئولان و مدیران کلان سیاسی سوق میدهند، در صورتی که این میتواند دلیلی برای فرار از اشتباهات و عدم مسئولیت پذیریشان باشد. آنچنان که مسئولان در هر حوزهای که باشند، از میان مردمی سر برآوردهاند که رابطههای نهادینه شده میان مردم، فرهنگ آن جامعه را ساخته است.
با ماشینی شدن و مدرنیزاسیون در تمامی سطوح زندگی، بیراه نیست که تعامل و ارتباطات به سمتی حرکت کند که هزاره سوم را به دنیای ارتباطات و انفجار اطلاعات بخوانند. در این راستا، نزدیکی و تساهل ارتباطات و همچنین استفاده از تمامی امکانات، شرایطی را مهیا ساخته تا پایههای دموکراسی در تمامی حوزههای زندگی، بخشی لاینفک را اجرا کند. با چنین وجوهی، نقد در جایگاهی فراتر قرار گرفته و پایههای دموکراسی را مستحکم میکند تا افراد مجبور به شنیدن و جواب دادن به اعتراضات و سوالات باشند. اینکه نقد بخواهد منصفانه و یا یک جانبه باشد به فرهنگی باز میگردد که در جهت ارتباطات انسانی شکل میگیرد. با این تفاسیر انتقاد پذیری برای تعامل در هر سطوحی به فرهنگ شاخص هر جامعهای ختم میشود.
به قلم : میلاد شویکلو
چاپ شده در روزنامه آرمان امروز ؛ 30 آذر 92
حضور جوانان در محیطهایی که موجبات آشنایی آنها را فراهم آورد ازملزومات یک ازدواج موفق است. این جمله و جملات نظیر این البته به همان اندازه که طرفدار دارد منتقد هم دارد.
در حالی که جامعهشناسان و مسئولان مرتبط با جوانان نسبت به بالا رفتن سن ازدواج، تجرد و کاهش نرخ موالید هشدار میدهند و با مشوقهای مالی و معنوی سعی در افزایش آمار ازدواج دارند اما بعضا پارهای از اقدامات در بخش رسمی جامعه درست بالعکس این رویکرد عمل میکند. در دولتهای نهم و دهم که جداسازی جنسیتی با شدت بسیار زیاد در دانشگاهها اجرا میشد رضایت والدین، دانشجویان و پایین آمدن آمار مشروطی و بالاخره کنترل اختلاط جوانان با یکدیگر به عنوان دلایل مشروعیت طرح مطرح میشد.
البته هنوز هم با آنکه رویکرد کلی وزارت علوم به جداسازی جنسیتی تغییر کرده اما مناقشات بر سر انتصابات وزارت علوم وتغییرات روسای دانشگاهها ورویکردهای جدید فرهنگی نشانمیدهد منتقدان هنوز حضور جدی در عرصه تعیین کنندگی سیاستهای کلان فرهنگی دارند. دنیای امروز دنیایی است که دیگر ارتباط انسانها با یکدیگر را نمیتوان با دیوارهای فیزیکی محدود کرد درچنین دنیایی جداسازی جنسیتی در دانشگاهها تنها محروم کردن بخش بزرگی از جوانان از فرصت آشناییهای معقول وازدواجهای موفق است. گرچه مثالهای بسیاری از به بن بست رسیدن ازدواجهای افراد همدرس و هم دانشگاه میتوان آورد اما از لحاظ آمار میتوان همان مقدار مثال را نیز برای به بن بست رسیدن ازدواجهای سنتی آورد. در چنین شرایطی نکتهای که با طرفداران جداسازی باید درمیان گذاشت این است که آیا در صورت جداسازی جنسیتی کامل در دانشگاهها میتوان کاهش آمار انحرافات جنسی در بین نسل جوان را تضمین کرد؟ بر اساس رویکردهای محدودکننده، دانشگاه تنها مکان علم آموزی است اما واقعیت این است که علم آموزی تنها یکی از وظایف دانشگاه است.بر اساس آرای جامعهشناسان دانشگاه یکی از نهادهای بسیار مهم در فرآیند جامعهپذیری جوانان است. توانایی ارتباطگیری، تنظیم روابط با دیگران، فهمیدن شرایط اجتماعی دیگر نژادها، جنسها و گروههای اجتماعی و بالاخره یادگیری مهارتهای یک زندگی جمعی از اهداف مهم دانشگاه است. بسیاری از دانشجویان در دانشگاههای تکجنسیتی این مهارتها را نمیآموزند و حداکثر در همان محیط دبیرستانی در جا میزنند و بسیاری از آنان که به فرآیند ازدواج سنتی اعتقاد ندارند در انتظار یافتن همسر مناسب ناگزیر از آزمودن دیگر محیطهای اجتماعی هستند.
لذا به نظر میرسد تجدید نظر در رویکردهای محدود ساز و یکدست کردن سیاستهای فرهنگی همگام با فعال شدن دفاتر مشاوره و هدایت دانشجویی توسط افراد متخصص میتواند نهاد دانشگاه را در جهت انجام وظایف حاشیهای اما مهم آن در تربیت نسل جوان، سالم و کارآمد یاری کند.
منبع : روزنامه آرمان امروز . تاریخ 26 آذر ماه 92
به قلم :هادی معیری نژاد