تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

تک خط نوشت!

* تک خط نوشت! *




ریشه ی اعتقاد از آن جا خشک می شود که بخواهند تحمیلش کنند..

.

.


نسل ما از پختگی ِ بیش از اندازه میسوزد. نه از انحراف ِ بیش از حد...

.

.


خـــــودمـــــان را پـــــیـــــدا کـــــنیـــــم نیمه ی گـُـــــــــمــــشـــــده مان پیشکش 

.

.


اصلا چه معنی داره تو این خونه کسی با کسی قهر کنه؟ حالا قهرکنی حرف که میزنی؟

.

.


خدا یک زن آفرید و یک مرد ! و من در شگفتم این همه نامرد از کجا پیدا شد !؟

.

.

.


باش!



کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش 

                                         

                                   کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی




من ممکن است نتوانم این تاریکی را ازبین ببرم،ولی با همین روشنائی کوچک،فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان میدهم و کسی که دنبال نور است،این نور هر چقدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد بود
.
.
.

بس که زندگی نکردیم وحشت از مردن نداریم!

زمان ...

صبورانه در انتظار زمان بمان !

هر چیز در زمان خودش رخ می دهد. 

باغبان اگر باغش را غرق آب کند ، 

درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند !


نان را از هر طرف بخوانی نان است!

وقتی جهان از ریشه جهنم 

و آدم از عدم و سعی از ریشه های یاس می آید 

وقتی که یک تفاوت ساده در حرف کفتار را به کفتر تبدیل می کند 

باید به بی تفاوتی واژه ها و واژه های بی طرفی مثل نان دل بست 

نان را از هر طرف بخوانی نان است ......

قیصر امین پور

کـــدام؟

کدام دردناک تر است؟


این که پرواز را بدانی ولی اسیر باشی، 
یا این که آزاد باشی و پرواز را ندانی! 

این که بدانی حق داری ولی ندهند 
یا این که بدهند به تو آنچه که حق نداری! 

این که پر از فریاد باشی ولی گوشی نباشد 
یا این که همه گوش باشند و تو حرفی نداشته باشی...


عبرت...!

بزرگی گفت برای تقویت عقل خود هویج بخورید
و همه خندیدند...
و هیچکس نفهمید که منظور بزرگ این بود که شما عقلتان به چشم تان است!
.
.

.
.

تاریخ ما دو پاره است؛ «پاره سیاه» تاریخ ما را افراد بی وجود و بی ارزشی ساخته اند که اسمشان را به خاطر نسپردیم و هی گفتیم ارزشی ندارند! و از قضا در تمام تاریخ، از همان بی وجودهایی که اسمشان را هم نمی دانستیم شکست خوردیم تا به امروز!!

نگفتیم چرا؟

ضربه خوردیم و شکستیم و نگفتیم چرا؟
ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا؟

جای "بنشین" و "بفرما" "بتمرگی" گفتند
ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم چرا؟

"تو" نگفتیم و "شمایی" نشنیدیم هنوز
ساده مثل کف دستیم و نگفتیم چرا؟

دل سپردیم به آن "دال" سر دشمن و دوست
دشمن و دوست پرستیم و نگفتیم چرا؟

چه "چراها" که شنیدیم و ندانیم چرا
ما همین بوده و هستیم و نگفتیم چرا؟

آرامش

من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه, از پل ,از موج
پرم از سایه برگی در آب

چه درونم تنهاست!

.

.

وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ، جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است.

 

حق ...

بزرگی یک ملت در ثروتمند بودن یا قدرتمند شدن نیست؛ اینها فقط بخش کوچکی از آثار آن است.
 بزرگی یک ملت در عظمت جان اوست. بزرگی به آن است که بتوانیم امور ظاهرا ناسازگار را با هم داشته باشیم.

 خانه کوچک مکانی است فقط برای «من»، اما در خانه بزرگ برای دیگران هم جا وجود دارد. کارفرمایی که جانش کوچک بود فکر می‌کرد جز با تجاوز به حقوق کارگران نمی‌تواند مالی بیندوزد، حال آن که کارآفرین بزرگ تنها راه سود بردن را سود رساندن می‌بیند. همین‌گونه است تفاوت کارگر کوچک و کارگر بزرگ. به هزار دلیل تنها راه بهره‌مند شدن این است که همه با هم بهره‌مند شوند، اما کسانی که کوچکند ظرفی ندارند که در آن دیگری هم بگنجد. همچنین است تفاوت دینداری که بزرگ است و دینداری که کوچک است.

 دیندار بزرگ امام صادق (ع) است که در خانه خدا می‌نشیند و با منکر خدا حکیمانه گفتگو می‌کند. حقیقت خانه خدا همان قلب اوست که برای همگان جا دارد و برای همه حق قائل است؛ حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن. آری بزرگ بودن، و الا بزرگ به کوچک چه کار دارد؟

رهایم کن---

رهایم کن
خیال واهی "ماتم سرایی"!
من انسانم،
نه مرغ بسمل هر سفره ی زهد ریایی
صدای نعره ی هر بی سر و پا،
- چه می آزاردم ،برپاست شب ها-
بساط سور وسات مفتخواران،
همان سوداگران و اشک کاران!
به نام و یاد آن انسان مظلوم،
دهان ها بسته اند و خسته حلقوم!
یزیدی سیرت و چشمان گریان؟!
خدایا روح شیطان گشته عریان!
من انسانم،
نه چون "‌تو" ای کلاغ پیر ،
از هر لاشه ی گندیده با لبخند گردی سیر!
محرم ماه خواب آلودن و افسانه بافی نیست،
شباهنگ بلند سینه ی سرشار از فریاد تاریخ است:
تو ای انسان،
بدان راه شرف ،آزادگی باقیست!

خودآگاهی ...

ای خداوند!

 به علمای ما مسئولیت و به عوام ما علم
 به مومنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان
 به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب
...

 به زنان ما شعور  و به مردان ما شرف
 به پیران ما آگاهی و به جوانان ما اصالت
 به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده
...

 به خفتگان ما بیداری و به دینداران ما دین

 به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد

 به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف ...

 به نومیدان ما امید و به ضعیفان ما نیرو
 به محافظه کاران ما گشتاخی
 به نشستگان ما قیام  و به راکدان ما تکان
...

  به مردگان ما حیات

  به کوران ما نگاه

  به خاموشان ما فریاد ...

 به مسلمانان ما قرآن
 به شیعیان ما علی(ع)
 به فرقه های ما وحدت
...

 به حسودان ما شفا
 به خودبینان ما انصاف
به فحاشان ما ادب
...


 به مجاهدان ما صبر
 به مردم ما خودآگاهی
...

 و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری
 و شایستگی نجات و عزت
 ببخش


...


دکتر شریعتی

سرزمین واژه های وارونه

اینجا سرزمین واژه های وارونه است:

جایی که گنج، "جنگ" می شود

درمان، "نامرد" می شود
قهقه، "هق هق" می شود
اما دزد همان "دزد" است

درد همان "درد"

و گرگ همان "گرگ"

اشکهای کودکان سرزمین من



برای کودکان رنج و درد فقر :

 اشکهای ِ شبانه ام
 روزانه هایم را بارانی می کنند
 و اشکهای ِ روزانه ام
 شبانه هایم را رودارود …

 پریشم و پریشان
 و هرگز نیافتم جهانرا
 آنگونه که می خواستم
 و به جهان
 - هرگز -
 ندادم آنچه که می توانستم و می خواستم
...

عشق به آزادی

این نسل حق دارد که مرا دشنام دهد،
از خشم بر چهره من پنجه کشد،
 با ناخن‌هایش پوست صورتم را بخراشد
 اما حق ندارد آنچه را در عشق به آزادی گفته‌ام و نوشته‌ام به جز عشق به آزادی نسبت دهد

کلام علی، مرام علی...

او پیشوایی است که قبل از این که مردم را به کاری وادارد، خود عمل می کند. او مردم را به نهایت صداقت و امانت، هدایت و رهبری می نمود. مردم اگر از او پیروی کنید سرانجام شما بهشت است . هر چند راه بهشت پر مشقّت و تلخی ها به همراه دارد.



 در سیاست، او حاضر به دروغ و خدعه نیست و معاویه را سیاست مدارتر از خود نمی داند؛ زیرا خیانت و پیمان شکنی ناپسند است و گناه؛ و هر گناهی نوعی کفر است و در قیامت هر خائن و پیمان شکنی پرچمی خاص دارد که به وسیله آن شناخته می شود. آن حضرت برای رسیدن به مقصد والای خود هرگز ابزار نادرست را به کار نگرفت، برای اصلاح مردمان دست به استبداد نیالود و برای حفظ خود و حکومتش به ستم متوسل نشد و به آرمان های الهی و اقدامات انقلابی پشت نکرد و در هنگام حاکمیت به مردم فرمود: به خدا به سختی مورد امتحان واقع می شوید، زیر و رو می شوید. مثل دیگ که به جوش آید و غربال می شوید و آنان که به راستی در اسلام سبقت داشتند و کنار گذاشته شده بودند، بار دیگر سر کار خواهند آمد و کسانی که با حیله و تزویر خود را پیش انداخته بودند، عقب زده خواهند شد.