تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

تمام هر چه که...

هر چیزی که هست ولی انگار نیست!

کاسبی سیاسی صدا و سیما به بهانه غزه

روزنامه ایران در مقاله ای به قلم حسن وزینی از رفتار برنامه 20:30 در متهم کردن رسانه ای مستقل به بی توجهی به فاجعه غزه انتقاد کرد و آن را کاسبی سیاسی در بازی مرگ و زندگی ساکنان غزه لقب داد. متن این نوشته از این قرار است:

 برخی محافل رسانه ای در حرکتی همسو با کانون های تندرو حزبی، روز بعد از محتمل ترین شب مبارک قدر، بداخلاقی تازه ای را به ثبت رساندند.

ماجرا از این قرار است که در گرماگرم حملات ددمنشانه ارتش صهیونیستی به مردم مظلوم غزه، این محافل فرصت را مغتنم شمرده و خام دستانه دروغی را ساخته و پرداخته کردند که «ایها الناس رسانه های اصلاح طلب و اعتدالگرا در صفحات خویش، فاجعه غزه را بایکوت کرده اند.» این ادعای واهی و شگفت در حالی به صورت سازمان یافته روی خروجی این شبکه های تبلیغی قرار می گرفت که همه رسانه های ایرانی، یکپارچه از نخستین ساعات شلیک های مرگبار صهیونیست ها، غزه را در کانون مطالب خویش برگزیده و با بهره گیری از عنصر تصویر و خبر برای نشان دادن عمق این جنایت تلاش ورزیدند.

برای پی بردن به واقعیت ماجرا و روشن شدن ابعاد این ادعای مضحک، کافی است به آرشیو هفتگی روزنامه ها رجوع شود. در مرور عملکرد هفت روزه رسانه های تهران مشخص می شود که حتی حوادث مهمی مانند مذاکرات حساس هسته ای وین، جام جهانی فوتبال و نتایج غرورانگیز تیم والیبال نیز باعث نشده وقایع غزه از نگاه تحریریه ها و اصحاب رسانه ایران مغفول بماند.

این اقبال به تحولات تازه فلسطین از سوی رسانه های وطنی، بی تمنا و بی نیاز از توصیه های تشکیلاتی صورت گرفت. در واقع کسانی که غزه و مظلومیت آن را در تصاویر و تیترهای خویش به نمایش گذاشتند نه مانند اصحاب برنامه ساعت 20/30 آن را به رخ کشیدند و نه مانند برخی جناح های سیاسی در فکر دوختن کلاهی از این نمد بودند. براستی آیا رفتاری قبیح تر از این می توان سراغ داشت که در بازی مرگ و زندگی ساکنان مظلوم غزه، عده ای در این سو، بساط سودجویی سیاسی و تبلیغی از این واقعه بگسترانند و در پی این شگرد بروند که حریفان وطنی خویش را با حربه بی مهری به فلسطین هدف قرار دهند.

به نظر می رسد یک جریان سیاسی زخم خورده از انتخابات 24 خرداد در حرکتی آشکار بر آن شده تا در آستانه روز جهانی قدس با ایراد اتهام هایی، خاطره یک نزاع بی اساس بر سر شعار خودساخته ای به نام «نه غزه و نه لبنان» را زنده کند؛ شعاری نامعقول و مشکوک که قریب 5 سال به صورت یک حربه سیاسی برای کوبیدن یک جریان سیاسی از سوی فرصت طلبان استفاده شد.

متأسفانه منافع کوتاه مدت سیاسی حاصل از تخریب رقیب برای این محافل چنان وسوسه انگیز است که حاضر شده اند بدیهی ترین اصول اخلاقی و ارزشی را زیرپا بگذارند و از هر وسیله ای برای هدف خود توجیه بسازند. از حوادث ناگوار سال 88 تا تحریم های تلخ بین المللی هریک وقایعی بودند که با وجود تحمیل هزینه های سنگین برای کشور و نظام از سوی این محافل به دیده فرصت نگریسته شدند و هر بار این گروه ها به نحوی کوشیدند نان مقصود خویش را در تنور تحریم یا... به چنگ آورند. این در حالی است که دود این وقایع همواره در چشم مردم نشسته و آنچه در این کشمکش بر سر منفعت های حزبی قربانی شده، منافع ملی بوده است. بی جهت نیست که علی لاریجانی، رئیس مجلس که از چهره های باسابقه اصولگرای کشور به شمار می آید، چند سال پیش از عبارتی به نام «کاسبان فتنه» سخن گفت یعنی کسانی که حوادث تلخ سال 88 را دستمایه ای برای رسیدن به منافع و مطامع خویش ساختند و راه هرگونه آشتی و اصلاح اوضاع سیاسی کشور را مسدود ساختند. سال گذشته حسن روحانی رئیس جمهوری نیز از چهره کاسبانی پرده برداشت که زیر سایه تحریم های ظالمانه غرب، ناجوانمردانه برای تحصیل منافع خود، فراوان جد و جهد کردند و از طریق رانت خواری، سودهای هنگفت و بادآورده ای را نصیب خود ساختند حال آنکه طبق گزارش مراجع مسئول، هزینه گرانی ها و رانت خواری آنها از جیب مردم یا خزانه کشور پرداخت شد.


اینک در آستانه روز جهانی قدس و در اوج حوادث دردناک فلسطین، متأسفانه «اختلاف و شکاف افکنی میان گروه های سیاسی کشور» گویا در دستور کار برخی محافل قرار گرفته است. این محافل در خوش بینانه ترین حالت، جریانی هستند که با عینک بدبینی هر موضوعی را با همان حالت تیره می نگرند. با بدگمانی درباره دیگران به قضاوت های شتاب آلود می نشینند. جریانی هستند که خود را پشت شعارهای مقدس و ارزشی انقلاب پنهان می کنند. گریبان این محافل فرصت طلب در چنگ این سؤال گرفتار است که براستی آیا منافع زودگذر و دلخوشی های کوبیدن رقیب، این ارزش را دارد که مسأله فلسطین و روز قدس را تحت الشعاع این بازی های مضحک قرار دهیم در روزی که افکار عمومی جهان متأثر از جنایت های اسرائیل برای یافتن راه های امداد و نجات فلسطین تقلا می کند، سزاوار است که در ایران برخی رسانه ها، اهداف خویش را فقط کوبیدن رسانه های حریف قرار دهند.


استقبال رسانه های خارجی از خبرسازی مجعول این جریان داخلی نشان می دهد که تیر کاملاً به هدف خورده است هرچند تیرانداز فقط به منافع باندی و جریانی خود فکر می کرده نه منافع صهیونیستها.



درخواست زیباکلام از صداوسیما: مستند "من روحانی هستم" را پخش کنید

صادق زیباکلام در روزنامه اعتماد نوشت: من بر خلاف خیلی‌ها به همه توصیه می‌کنم که فیلم «من روحانی هستم» را ببینند. اگر دستم می‌رسید و کاره‌یی بودم اتفاقا از صدا و سیما می‌خواستم که حتما این فیلم را پخش کند. در چندین نوبت هم پخش کند که همه آن را ببینند. می‌دانید چرا؟ چون اتفاقا این فیلم مستند بیش از آنکه ضایع‌کننده روحانی باشد، سقوط اخلاقی سازندگان و مخالفان آقای رییس‌جمهور را به نمایش می‌گذارد یا دست‌کم و در معصومانه‌ترین نگاه به سازندگان آن، «من روحانی هستم» بیانگر عمق بی‌اخلاقی و تمسک به راه و روش‌هایی است که در بهترین حالت باید آنها را غایت ماکیاولیستی بودن یک جماعت و گروه سیاسی دانست.


فیلم من روحانی هستم، در حقیقت نشان می‌دهد که چگونه افراد و اشخاص که خدا را می‌پرستند و نماز می‌گزارند، آنقدر راحت برای قدرت، برای زدن حریف و رقیب سیاسی، برای کسب امتیاز سیاسی، زمین و زمان را به هم می‌دوزند و می‌بافند، سره و ناسره را درهم می‌تنند، راست و دروغ را بی‌محابا با هم درمی‌ریزند و بدون کمترین عذاب وجدان چشم بسته و مثل آب خوردن بر روی هر حق و باطلی می‌نهند که حسن روحانی را بی‌اعتبار سازند.


ماکیاول را باید از درون قبر به‌در آورد و به کلاس این دوستان برد که یاد بگیرند هدف چگونه پست‌ترین وسایل را هم توجیه می‌کند.


یکی از ابتدایی‌ترین روش‌های تحریف آن است که شما موضوعی را بدون مقدمه و موخره آن یا بدون صدر و ذیل آن روایت کنید. جمله‌یی را، حرکتی را، موضع‌گیری را و اظهارنظری را از حسن روحانی یا هر کس دیگری بدون آنکه به مخاطب توضیح دهیم که آن کنش سیاسی در چه شرایطی بوده، ماقبل و مابعد آن چه بوده، در چه فضایی گفته شده، بدون در نظر گرفتن هیچ‌کدام از اینها فقط آن جمله، حرکت و یا موضع‌گیری را روایت کنیم.


داستانی که تحت عنوان ماجرای مک‌فارلین اتفاق افتاد درست چنین وضعیتی را دارد. آن حرکت اتفاقا می‌توانست به بزرگ‌ترین گام در جهت تامین منافع ملی کشور تبدیل شود. اما یک جریان تندرو آن را خرابکاری کرد و نهایتا همه تمهیداتی که تحت عنوان ماجرای مک فارلین شروع شده بود، متوقف ماند. کمترین فایده جریان مک فارلین این بود که خونی و جانی تازه در دفاع ضدهوایی ما که عملا به واسطه نداشتن قطعات وتجهیزات زمین‌گیر شده بود به وجود آورد. ده‌ها فروند هواپیمای جنگنده و بمب‌افکن عراقی‌ها در نتیجه تسهیلات ضدهوایی که به واسطه معامله با مک فارلین به دست ما رسیده بود، در عملیات بعدی در جنوب و غرب سرنگون شدند.


شمار قابل توجهی از نمایندگان مجلس دوم با تداوم نخست‌وزیری موسوی موافق نبودند. آنان اغلب تعلق به طیف راست سیاسی داشتند و علت مخالفت‌شان هم به دلیل سیاست‌های چپگرایانه و به زعم آنها سوسیالیستی دولت وی بود. سردمداری این گروه یا این جریان با مرحوم آیت‌الله آذری‌قمی بود. وساطت آقای هاشمی رفسنجانی در مجاب کردن این آقایان که با ادامه کار موسوی موافقت کنند به جایی نرسید و در نهایت نزد مرحوم امام(ره) رفتند. مرحوم امام(ره) با برکناری مهندس موسوی مخالفت کردند. اولا ایشان با سیاست‌های چپ‌گرایانه مهندس موسوی موافق بودند، یا دست‌کم با سیاست‌های به زعم جناح راست، سوسیالیستی وی هیچ مخالفتی نداشتند.


دلیل دیگر مرحوم امام(ره) در اصرارشان برای ماندن موسوی این بود که ما در وسط جنگ با عراق بودیم و مرحوم امام (ره) معتقد بودند که تغییر دولت پیام خوبی به عراقی‌ها و دیگران نمی‌دهد. ممکن است این‌گونه تعبیر شود که میان ما اختلافاتی به وجود آمده و دشمنان ما از تغییر دولت تصور کنند که در داخل با بحران مواجه شده‌ایم.


در نهایت آن نمایندگان که تعدادشان به 99 نفر می‌رسید به رغم صلاحدید امام(ره) به تداوم دولت موسوی رای مخالف دادند، اما این همه آن ماجرا نیست. برخی از رادیکال‌های آن زمان تلاش کردند که مخالفین را متهم به استنکاف از رای امام(ره) بنمایند و آنان را به اصطلاح ضد ولایت فقیه معرفی کنند. جالب است که امام محکم در برابر تندروها ایستادند و نشان دادند هیچ آزردگی و دلخوری از این که آن 99 نفر مطابق نظر ایشان رای ندادند، ندارند.


بخش‌های دیگر فیلم «من روحانی هستم» را که منصفانه و به دور از دروغ و تحریف مورد بررسی قرار دهیم به همین نتایج بالا که در مورد مک فارلین و 99 نفر گفتیم، می‌رسیم. منتها حرف اصلی و اساسی همان است که هدف چقدر وسیله را توجیه می‌کند.



جایگزینی دوباره واژه «تغییر قیمت» به «گرانی» در صدا و سیما!

 در حالی که صداوسیما در دو دوره توام با رکود و تورم دولت محمود احمدی نژاد، تلاش می کرد تا در بخش های مختلف خبری، عبارت تغییر قیمت را جایگزین واژه گرانی کند این رویه اما با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید به کنار گذاشته شده است.

به نوشته هفته نامه تابان، آنگونه که از بخش های مختلف خبری سیما بر می آید با آنکه هنوز زمان زیادی از عمر دولت یازدهم نمی گذرد و دولت هنوز از پیامدهای مدیریت اقتصادی دولت پیشین در رنج است، سیما در بخش های خبری دوباره از واژه گرانی به جای تغییر قیمت ها استفاده می کند.



پ.ن : اگه به واقع گرانی هست اونموقع چرا تغییر قیمت بود؟ در واقع بازی با الفاظ بود. خبر رسانی در مورد گرانی و وضع بازار و هر چیز دیگه رسالت یک رسانه ست ... ولی وقتی این نوع تفاوت ها دیده میشه چیز دیگه ای رو به ذهن متبادر میکنه .